«لغت نامه دهخدا»
[عِ] (ع ص) برابر قریب، دور. (آنندراج). ج، بَعَد. || دورشونده. || هالک. (اقرب الموارد). ظاهراً از بُعد بمعنی هلاک چنانکه در صحاح و غیره آمده است. قال تعالی: الا بعد المدین کما بعدت ثمود. (قرآن 11/95) (از تاج العروس). - بعد باعد؛ بر سبیل مبالغه، یعنی بسیار دور. (از اقرب الموارد) (تاج العروس). دوری بسیار دور. (ناظم الاطباء).