«لغت نامه دهخدا»
(1) [غِ] (اِ مرکب) جایی که باغ بود. جایی که باغات بسیار در آن بود. (ناظم الاطباء) : سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید ور درهمه باغستان سروی نبود شاید. سعدی (بدایع). || رز. (یادداشت مؤلف)(2). و در تداول مردم قزوین، رزستان. موستان. موزارها. تاکستان. (1) - از باغ + پساوند ستان. (2) - Vignoble.