باغض

«لغت نامه دهخدا»

[غِ] (ع ص) دشمن دارنده. ضد محب. مبغض. لغتی (لهجه ای) ردیاست و تنها ثعلب آن را آورده است و بهمین سبب در آیهء «انی لعملکم من القالین (قرآن 26/168)» کلمهء قالین را باغضین تفسیر کرده اند (از تاج العروس) (از لسان العرب).
- باغض الخل؛ از معدنیات، چیزی است که از سرکه گریزد. (به گمان من آهک و چیزهای آهکی است چون مهرهء مار و پوست تخم مرغ و مروارید و امثال آن). رجوع به کائنات الجو ابوحاتم اسفزاری، چ طهران ص 94 شود. (یادداشت مؤلف).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر