باغند

«لغت نامه دهخدا»

[غَ] (اِ) باغنده. (برهان). پاغنده. (برهان). پنبهء حلاجی کرده که برای رشتن گلوله کرده باشند. (برهان، ذیل باغنده) (ناظم الاطباء). رجوع به باغنده شود. گلوج. (در تداول مردم قزوین).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر