«لغت نامه دهخدا»
[تَ شَ] (اِ مرکب) کرمکی خرد که بشب چون چراغ تابد و آن را شب چراغ و شب چراغک و شب تاب و چراغله نیز گویند و به عربی یراعه و ولدالزنا خوانند. || برق. آدرخش. || آبلهء فرنگ. نار افرنجیه. ارمنی دانه. کوفت. سیفیلیس. آتشک فرنگ.