بدرست

«لغت نامه دهخدا»

[بِ دُ رُ] (ق مرکب) بتحقیق. تحقیقاً. بدرستی : و شنودم بدرست که این سرهنگان را سلطان مسعود پوشیده گفته بود که گوش بیوسف می دارید چنانکه بجایی نتواند رفت. (تاریخ بیهقی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر