براز

«لغت نامه دهخدا»

[بِ] (ع اِ) فضله و غائط. (غیاث اللغات) (اقرب الموارد) (متن اللغه). پلیدی مردم. (منتهی الارب). سرگین آدمی. (آنندراج). غائط. مدفوع. عدزه. گه. || (مص) از میان صف بیرون آمدن برای جنگ کردن. برای جنگ بیرون آمدن. مبارزه. مبارزت. برون آمدن. (غیاث اللغات).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر