«لغت نامه دهخدا»
[بَ تَ] (مص مرکب) بافتن. رجوع به بافتن شود. || از خود درآوردن. جعل کردن. - بربافتن دروغ؛ اختلاق. افک. افجار. فرابافتن. خرق. اختراق. افجار؛ از خود گفتن سخنی را و بربافتن آن بی شنیدن. || مداهنه. (منتهی الارب).