برد

«لغت نامه دهخدا»

[بَ رَ] (ع اِ) تگرگ. (مهذب الاسماء). تگرگ و یخچه. (منتهی الارب) (آنندراج). ژاله و تگرگ. (غیاث اللغات). صاحب لغت نامهء مقامات حریری برد را ژاله ترجمه کرده است. (از یادداشت مؤلف). حب الغمام. حب المزن. حب. (یادداشت مؤلف). واحد آن برده. (مهذب الاسماء). || دندان معشوق. عرب دندان معشوق را به برد تشبیه کند بسبب صفا و آبداری. || رطوبتی است غلیظ که اندر پلک چشم گرد آید و بفسرد مانند تگرگ و بیشتر بر ظاهر پلک چشم افتد. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر