«لغت نامه دهخدا»
[بُ رَ] (ع ص، اِ) جِ بُرکه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به برکه شود. || ثابت و نشسته بر چیزی. || مرد بددل و سکاچه (سکارچه)(1). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). (1) - سکارچه؛ جاهل و احمق.