برکوفتن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ تَ] (مص مرکب) کوفتن. رجوع به کوفتن شود. || خراب کردن. (یادداشت مؤلف) : [ غوزیان ] بهر وقتی آیند بنواحی اسلام بهر جایی که افتد و برکوبند و غارت کنند و زود بازگردند. (حدود العالم).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر