برمر

«لغت نامه دهخدا»

[بَ مَ] (اِ) انتظار. (برهان) (آنندراج) :
جان اعدا برد به کلک چنانک
نبود پیش مرگ برمر تیغ.مختاری.
|| امیدوار شدن. (برهان) (آنندراج) :
هنوز هست فلک را رحیم گشتن روی
هنوز هست سخن را قوی شدن برمر.
مختاری.
برمو. و رجوع به برمو شود. || زنبور عسل. (برهان).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر