برواره

«لغت نامه دهخدا»

[بَرْ، رَ / رِ] (اِ) بالاخانه و حجرهء بالای حجره. (برهان). بالاخانه که بالای حجره باشد. (آنندراج). بربار. برباره. تاقچهء بلند. حجره. حجرهء بر بام. (محمودبن عمر). خانهء بالا. (از دهار). رف. علی. علیه. غرفه. (از منتهی الارب) (از دهار). فروار. کعبه. مِحراب. (از منتهی الارب) :
پند تو تبه گردد در فعل بد او
برواره کج آید چو بود کژّ مبانیش.
ناصرخسرو.
ناگاه باد دنیا مر دین را
در چه فکند از سر برواره.ناصرخسرو.
مَسربه؛ صفهء پیش برواره. (منتهی الارب). و رجوع به فروار شود. || راهی غیر راه متعارف خانه که از آنجا نیز آمد و شد توان نمود. (از برهان).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر