«لغت نامه دهخدا»
[اَ بُلْ عَبْ با] (ع اِ مرکب)شیر. اسد. (المزهر). || در تداول فارسی زبانان، شرم مرد. ایر: بخواهم کرد وصف سرخ کناس چو کرد اندر دلم ابلیس وسواس ترش روئی ابوالعباس نامی نشسته بر بساط آل عباس. سوزنی. || (اِخ) کنیت فیل اصحاب الفیل و نام آن محمود بود. (المرصع).