پررو

«لغت نامه دهخدا»

[پُ] (ص مرکب) در تداول عامه، بی شرم. سمج. بسیار بی شرم. سخت روی. دریده. وَقیح. وَقاح. سِترگ. شوخ. بی حیا. مقابل کم رو، محجوب، خجل. شرمگین. شرمناک.
-امثال: من کمرو بچه های محله پررو.
رجوع به امثال و حکم شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر