پس دست

«لغت نامه دهخدا»

[پَ سِ دَ] (اِ مرکب) ذخیره. پس انداز. یخنی. ذخر.
- پس دست خود داشتن و پس دست نگاه -داشتن؛ ذخر. اذخار. ذخیره کردن برای موقع احتیاج. پس انداز کردن. یخنی نهادن.
- پس دست کردن؛ پنهان کردن. اندوختن. ذخیره نهادن:
وگر بخانه زری ماند زن کند پس دست.
امیرخسرو دهلوی (از فرهنگ رشیدی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر