پس فتادن

«لغت نامه دهخدا»

[پَ فُ / فِ دَ] (مص مرکب)مخفف پس افتادن. عقب ماندن. بدنبال افتادن :
چونکه گله بازگردد از ورود
پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود.مولوی.
|| بازگشتن مریض به مرض پس از آنکه رو به بهبود نهاده بود. رجوع به پس افتادن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر