پشتوار

«لغت نامه دهخدا»

[پُ] (ص مرکب) پشتیبان باشد. (فرهنگ جهانگیری). پشتدار. پشتوان. یاریگر :
نه مار را مدد و پشتوار موسی ساخت
نه لحظه لحظه زعین جفا وفا سازد.
مولوی (از فرهنگ جهانگیری).
پشتواره.
[پُ رَ / رِ] (اِ مرکب) مقداری باشد از هر چیز که یک کس به پشت تواند برداشت و از جائی بجائی تواند برد و آنرا پشتاره نیز گویند. (از فرهنگ جهانگیری) (غیاث اللغات). آن مقدار باشد از بار که بدوش و پشت برتوان گرفت. (صحاح الفرس). آنچه از بار که یک تن بر پشت دارد. باری کوچک بر پشت کسی. کوله بار. بار. شُغنه. حال. وِزر. ضِمامه. اضمامه. اضباره. (منتهی الارب) :مال بدست کردم تا تو کافردل پشتواره بندی و ببری. (کلیله و دمنه).
هرکه را روی چون گلش باید(1)
مدتی خار پشتواره کند.عطار.
طُنّ؛ پشتوارهء نی و هیزم و مانند آن. (منتهی الارب). طَوِیّ؛ پشتواره ای از سلاح و متاع. کارَه؛ پشتوارهء جامه و طعام. عکم؛ پشتوارهء جامه. (منتهی الارب).
پشتوان.
[پُ] (اِ مرکب) بمعنی پشتیبان باشد و آن چوبی است که بجهت استحکام دیوار یکسر آنرا بدیوار و سر دیگر آنرا بر زمین نصب کنند... (برهان قاطع). پشتیوان. پشتبان. شمع (اصطلاح بنائی). هر بنائی که برای استحکام بنائی دیگر، بدو پیوندند چنانکه برای پل و مانند آن : پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص261). || چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود. چوبی که درودگران بر پس در دوزند. شِجار. || آنچه پشت بدو بازنهند. تکیه گاه : جماعتی از بهر حطام دنیا و رفعت منزلت میان مردمان دل در پشتوان پوسیده بسته. (کلیله و دمنه). || (ص مرکب) کسی که پناه و محکمی و قوت دیگری باشد. پشت و پناه. ظهیر. جانب دار. (برهان قاطع). ممد. معاون. (برهان قاطع). حامی. یاریگر : و بطوس مقام کنند و پشتوان قوم باشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص348).
باده و شادی و رادی هر سه یکجا زاده اند
این مر آن را پشتوان و آن مر این را دستیار.
مسعودسعد.
پشتوان کمال چون باید
میخ حزم تو استوار شود.مسعودسعد.
چنین خلل که به بنیاد دین درآمده بود
گر اعتضاد (اعتماد) برین پشتوان نبودی وای.
کمال اسماعیل.
پناه ملکت اسلام و پشتوان سپاه
صفی حضرت سلطان ولی دولت شاه.
مطهر کرنی (از فرهنگ شعوری).
پشتوانه.
[پُ نَ / نِ] (اِ مرکب) پشتیوان. پشتیبان. || سپرده ای است که کسی برای اعتبار خود در بانک معین میکند(1). (از لغات فرهنگستان).
(1) - ن ل: هرکه او روی چون گلش خواهد.
.
(فرانسوی)
(1) - Couverture
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر