پلکیدن

«لغت نامه دهخدا»

[پَ / پِ لَ / لِ دَ] (مص) افتان و خیزان یا با ضعف و سستی رفتن. چنانکه بیمار یا کودکی. آهسته و آرام رفتن (در تداول عوام)، چون بچهء نوراه که رفتن نداند حرکت کردن: میان خاک و خلها پلکیدن. || زندگی کردن نه بدانسان که باید و نه چنانکه مطلوب است . (این فعل یک مصدر بیش ندارد).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر