«لغت نامه دهخدا»
[پَ] (اِ) خاک را گویند و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع): کجا تور و کجا ایرج کجا سلم اجل پاشید(1) بر رخسارشان پلم. زراتشت بهرام. || گل زردی شبیه به زعفران که تخم آن کاجیره است(2). کاجیره. کاژیره. کافشه. کافیشه. کابیشه. کاویشه. کاغاله. کاغله. کغاله. گل کاغاله. بهرمان. بهرامن. بهرا. گل زرد. زرنک. عصفر. معصفر. عَشر. شوران. خسق. خسک. خسک دانه. قرطم. احریض. (1) - ن ل: برریخت. (2) - Safranon. Safran batard. Cartham. Carthame.