پهن

«لغت نامه دهخدا»

[پِ هِ] (اِ)(1) فضلهء اسب و استر و خر. روث. سرگین اسب و خر و استر. سرگین سم داران. آزاله (در تداول مردم قزوین).
-امثال:طپهن بارش نمیکنند؛ظ آبرو و اعتبار و ارزش ندارد.
طپهن پا میزند؛ظ سخت بیکاره و ولگرد است. رجوع به پهن پا زدن شود.
- تخته پهن؛ پهن خشک گسترده زیر حیوانات بارکش و سواری ده در طویله خوابیدن او را.
(1) - Crotte des chevaux.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر