«لغت نامه دهخدا»
[پَ نَ / نِ تَ] (مص مرکب)با نوعی چوگان که پهنه گویند بازی کردن. پهنه بازی کردن: نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان.فرخی. ط پهنه باز. [پَ نَ / نِ] (نف مرکب) که پهنه بازد. رجوع به پهنه شود: پهنه بازی و کمندافکنی و چوگان باز ناوک اندازی و زوبین فکن و سخت کمان. فرخی. ط پهنه بر. [پَ نَ بُ] (اِخ) دهی از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری نجف آباد کنار شوسهء بیجار به سنندج. تپه ماهور، سردسیر، دارای 165 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی قالیچه و جاجیم، گلیم بافی، پاسگاه ژاندارمری دارد. راه آنجا مالرو است. تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).