«لغت نامه دهخدا»
[پَ / پِ پُ کَ دَ / دِ] (ن مف مرکب) کره اسب و خر قوی شده و جز آن دو. || کنایه است از زیرک و مجرب. (فرهنگ نظام). مرد کارآزموده و گرم و سرد روزگار چشیده. (آنندراج) : نقش پای ناقه را از رشک می پوشد بخاک چون صبا هرگز ندیدم رند پی پر کرده ای. میرمحمد علی رایح. بیاد نواساز پر کرده پی ز خویشم تهی ساز و بردار پی.ظهوری. طالب دنیا عجب نامردِ پی پر کرده است داده دایم پشت بر دنیا که دنیا رو کند. (از فرهنگ نظام).