پیران

«لغت نامه دهخدا»

(ص، اِ) جِ پیر. شیب. شیوخ. وجول. (منتهی الارب): پیران جهاندیده و گرم و سرد روزگار چشیده از سر شفقت و سوز گویند. (تاریخ بیهقی ص386). پیران پیرایهء ملکند. (تاریخ بیهقی).
با چنین پیران لابل که جوانان چنین ...
ابوحنیفهء اسکافی.
ملک کیخسرو روزست خراسان، نه عجب
که شبیخون گه پیران بخراسان یابم؟خاقانی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر