پیر گشتن

«لغت نامه دهخدا»

[گَ تَ] (مص مرکب) پیر گردیدن. کهنسال شدن. سالخورده شدن :
تو روی دختر دلبند طبع من بگشای
که پیر گشت و ندادم بشوهر عنّین.سعدی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر