«لغت نامه دهخدا»
[خِ خَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) سنهء مالیه. سنهء خراجیه. سال خراجی. فصل دریافت خراج و مالیات. تقی زاده در گاه شماری آرد: علاوه بر آنکه بر اثر انتشار علوم یونانی و مخصوصاً علم نجوم بین مسلمین، آنها ناقص بودن سال 365روزه از سال شمسی حقیقی و نقائص و معایب این حساب را در عمل دریافته و از طرف دیگر عملی نبودن کبیسهء 120ساله را متوجه شدند مداومت خلفاء به افتتاح خراج در ایران در نوروز (شاید به پیروی ساسانیان در اواخر سلطنتشان که نوروز در ماه اول تابستان بوده) باآنکه نوروز در قرن سوم و چهارم هجری ببهار افتاده بود موجب کلفت و زحمت دهقانان ایران گردیده و بدین جهت مکرراً در ثابت کردن محل نوروز در سال شمسی و اجرای کبیسهء رومی در سال ایرانی اقدام شد. نه تنها جلو رفتن نوروز و تغییر موقع شروع به اخذ و جمع مالیات بلکه اساساً عدم تناسب سال و ماه قمری با امور عرفی و مخصوصاً با امر خراج که در واقع طبعاً مربوط به امر زراعت و بدست آمدن محصول بود و اشکال عظیم اخذ خراج و پرداخت رواتب با سال و ماه قمری و بنابراین لزوم وضع بنیان امور مالی دولت بر اساس سال شمسی در طول تاریخ دورهء اسلامی و طی قرون همیشه از گاهی بگاهی نظر اولیای امور ممالک اسلامی را جلب نموده و ملوک و ولات را بر آن میداشت که سال شمسی را مدار عمل قرار دهند. بقول بیرونی از عهد هشام بن عبدالملک خلیفهء اموی (105 - 125 ه . ق.) شکایت دهاقین ایران در باب جلو افتادن نوروز بلند شد و به خالدبن عبدالله قسری (که در سالهای 106 - 120 ه . ق. والی عراق بود) شکایت بردند و او بهشام نوشت ولی چنانکه ذکرش گذشت هشام جرأت نکرد که اجازهء اجرای کبیسه بدهد. در زمان خلافت هارون الرشید (170 - 193 ه . ق.) باز ملاکین ایران به یحیی بن خالد برمکی وزیر، متوسل شده و خواستار شدند که نوروز را دو ماه عقب تر ببرد و وی خواست این کار را بکند ولی دشمنان وی او را متهم ساختند که تعصب زردشتی دارد، لذا ترسید و از اقدام به این عمل خودداری نمود. بعدها متوکل علی الله خلیفهء عباسی در سنهء 243 ه . ق. در نتیجهء داستانی که بیرونی بنقل از صولی و حمزهء اصفهانی شرح داده حکم اجرای کبیسه داده و خواست نوروز را در 17 ژوئن رومی (حزیران) ثابت گرداند(1) ولی بعلت وفات وی کار پیشرفت نکرده و انجام نیافت تا عاقبت المعتضد بالله در سنهء 282 کبیسه را جاری ساخته(2) و نوروز یعنی اول فروردین ماه را که در آن سال مطابق 12 آوریل بود در 11 ژوئن (که در موقع وفات یزدگرد در آن جا بوده) یعنی بجای اول خردادماه سال 264 یزدگردی قرار داده و بواسطهء اتخاذ کبیسه ای نظیر کبیسهء رومی در همانجا ثابت ساخت و مقرر شد که بعدها موقع افتتاح خراج همیشه از آن تاریخ باشد(3) و این سال معتضدی ظاهراً برای امر مالیات در جریان ماند. سال خراجی - این اصطلاح معتضد در واقع فقط برای تأخیر نوروز و ثابت کردن آن در فصلی که مناسب جمع مالیات باشد بوده نه برای تغییر یا اصلاح تاریخ، ولی در صورت استعمال سال شمسی برای امور دیوانی یک اقدام اساسی دیگر نیز لازم بود یعنی اگر سال شمسی و قمری هر دو با تاریخ هجری حساب شود طبعاً طولی نمی کشد که بین این دو تاریخ (سال قمری هجری و سال شمسی هجری) اختلاف پیدا میشود و چون ظاهراً در ممالک اسلامی از قرون اولای اسلام در عمل خراج سال شمسی معمول بوده و در مصر با سال قبطی و در سوریه و فلسطین با سال رومی و در ایران با سال ایرانی عمل میشده (چنانکه آثار آن جسته جسته در کتب تواریخ دیده میشود)، ناچار برای رفع اشکال فوق و جلوگیری از اختلاف بین دو تاریخ یعنی سال هلالی و سال خراجی بایستی تدبیری اندیشیده شود ورنه علاوه بر اختلاف دو تاریخ با جلو رفتن آغاز سال شمسی در طی سال قمری که بمرور زمان به آخر سال قمری نزدیک تر شده پس از 33 سال اص بسال آینده می افتاد (مث پس از آنکه نوروز در اواخر ذی الحجهء یک سال قمری واقع شد در سال آینده اص نوروزی واقع نشده بلکه نوروز آینده در محرم سال بعد از آن می افتد) مالیات سال سی ویکم خراجی در سال سی ودوم هلالی و مالیات سال سی ودوم در سی وسوم جمع آوری میشد و هکذا و اگر در شمارهء سالهای مالی انقطاعی قائل نشوند بایستی در سال قمری فلان تاریخ هجری که عمل میکنند مالیات آن سال را به اسم و تاریخ سال قبل بنامند و بتدریج مالیات هر سال خراجی در سال قمری می افتد که شمارهء تاریخ آن یک یا دو یا سه سال بیشتر از شمارهء تاریخ سال خراجی مزبور است و چون از طرف دیگر از کبیسه که در حکم نسیئی شمرده می شد احتراز داشته و نمی توانستند در هر دو سه سال یک بار سال قمری را 13ماهه بگیرند ناچار متوسل بوسیلهء دیگری شدند...: از اوائل امر(4) که ملتفت این اختلاف شدند مقرر داشتند که در هر 33 سال یک سال خراجی را از حساب بیندازند یعنی از شماره خارج کرده عدد بعد را بگیرند، یعنی مث سال سی ودوم را سی وسوم بنامند(5) و به این طریق در تاریخ اختلافی پیدا نشده و تاریخ سال هلالی و سال خراجی یکی میماند. در تجارب الامم ابوعلی مسکویه (چ عکسی لیدن 1917 م. ج 6 ص 250) در ضمن وقایع سال 350 ه . ق. گوید که حسن بن محمد مهلبی (وزیر خلیفهء مطیع لله) سال پنجاه خراجی را (که منظور سال 350 ه . ق. است)(6)بسال 351 نقل کرد. در تاریخ وصاف نیز بهمین عمل مهلبی اشاره نموده ولی آنرا منحصر بفرد پنداشته و گوید که بین تاریخ هلالی در تمام ممالک ایران زمین نه سال تفاوتست ولی در بغداد یک سال از سالهای خراجی از میانه جستن (طفرهء نظامی) کرده اند و لهذا حالا سال 693 خراجی مطابق 701 هلالی است در صورتی که «بر قیاس معهود اقتضای آن کردی که مطابق سنهء 702 بودی».(7) مشروحترین تفصیل راجع به این عمل و بطور کلی به سنهء خراجیه در کتاب خطط مقریزی مندرج است(8) و بنابر آن چون در عهد خلیفهء عباسی متوکل علی الله چندین سال ملاحظه کردند که مالیات هر سال (بعلت اینکه سال شمسی در اواخر سال قمری شروع می شد) در سال آینده جمع آوری میشود لهذا بحکم خلیفه سنهء 241 را به سنهء 242 نقل کردند (یعنی در واقع یک سال بر عدد سالهای خراجی افزوده یا بعباره اخری یک عدد در میانه گذشته و در سلسلهء اعداد سالهای تاریخ خراجی دو پله یک جا جستند) و گوید که اول دورهء قبل از آن در 208 ه . ق. در عهد خلیفهء مأمون بود (ولی از اجرای این عمل در آن موقع صریحاً خبری نمیدهد)، و نوبت آینده در 275 ه . ق. بود که باز بایستی یک سال جسته و سال بعد را بگیرند ولی غفلت کرده و اجرا ننمودند و اختلاف به 279 انتقال داد، و باز گوید موقع اجرای همین کار در دورهء آیندهء سنهء 307 بود که بایستی آن سال 308 شمرده شود (ولی باز خبر صریحی از اجرای آن در آن سال نمیدهد اگرچه نسخهء فرمانی را که بایستی در این باب صادر شود درج کرده است). پس از آن نقل سال 350 را بسال 351 از طرف مهلبی ذکر و منشور راجع به این امر را که از طرف خلیفه صادر شده و ابواسحاق صابی انشاء کرده عیناً درج می کند. این عمل یعنی اسقاط یک سال خراجی را از طی حساب بقول مقریزی «ازدلاق» می نامیدند(9) و اگرچه مقریزی در یک موضع گوید که خلفاء همیشه این کار را در موقع خود اجرا می کردند (از بیانات خود او معلوم میشود که از اجرای مرتب این عمل که بایستی در سر هر دورهء 33ساله صورت پذیرد گاهی غفلت می شده و بلکه بعدها اص بطوری اهمال شد که فرق بین تاریخ خراجی و تاریخ هلالی بچندین سال رسید چنانکه در ضمن همان فصل شرح میدهد که در مصر در سال 501 باز بواسطهء اهمالی که در دورهء قبل در اجرای عمل «ازدلاق» شده بود دو سال (یا چهار سال؟) اختلاف پیدا شده بود(10) و لذا حکم به نقل سال 499 خراجی (497 ؟) به 501 صادر شد و نص منشور مفصل خلیفهء فاطمی (الاَمر باحکام الله) را در این باب ثبت نموده است و نیز گوید که در سنهء 567 ه . ق. سال خراجی سنهء 565 خراجی را به 567 نقل کردند تا هر دو سال مطابق شده و دو اسم از میان برود و تا 33 سال دیگر یکی بمانند. ظاهراً در ممالک شرقی اسلامی و از آنجمله ایران بعد از اجرای عمل تطبیق در سنهء 350 از طرف مهلبی این عمل اهمال و متروک شده (و یا منتهی یک بار دیگر هم یا در نوبت آینده مث در حدود 383 یا قدری پس و پیش از آن و یا در موقع دیگر باز اجرا شده است و بس)، چه در کتب تاریخی جسته جسته بفرق متزاید سال خراجی و سال هلالی برمی خوریم چنانکه در تاریخ سلاجقهء کرمان تألیف محمد بن ابراهیم چندین بار ذکر وقایع با تاریخ و سال و ماه(11)آمده و در بعضی موارد با تطبیق آن با تاریخ عربی و قمری هجری و از ملاحظهء این فقرات دیده میشود که در قرن پنجم و ششم فرق عمده بین دو تاریخ پیدا شده بوده است و هرچه بیشتر می گذرد فرق بزرگتر می شود تا آنکه در سال 601 ه . ق. سال خراجی به 595 رسیده بوده است و در سنهء 701 وقتی که غازان خان در اصلاح این کار و تأسیس تاریخ جدیدی با سال شمسی اقدام کرد چنانکه در تاریخ وصاف ذکر شده سال خراجی 692 بوده(12) و شاید در نواحی مختلف اختلاف دو تاریخ فرق داشته یعنی در بعضی عمل «ازدلاق» را در موقعی بحکم امیر آن ناحیه اجرا کرده و در دیگری اهمال نموده باشند و ظاهراً غازان خان بعلت همین اختلاف تواریخ(13) و مخصوصاً بعلت اختلاف تاریخ خراجی و هلالی مصمم شد برای امور عرفی و دولتی تاریخ خراجی را با تاریخ قمری مطابق نموده یعنی «ازدلاق»های فوت شده را یکجا اجرا کرد و ظاهراً سال 692 را سال 701 نامید. «هامر پورگستال» تاریخ خراجی را همان تاریخ معتضدی فرض کرده و در ضمن شرح تاریخ ایلخانی غازانی گوید(14) که فرق سال شمسی و قمری تا زمان معتضد به 9 سال رسیده بود و از زمان معتضد تا سنهء 701 که 420 گذشته بود بایستی باز 13 سال اختلاف حاصل شده باشد ولی اختلاف سال معتضدی (که در این مدت با آن عمل میشد) با سال قمری هجری فقط 9 سال بود چنانکه در سنهء 702 ه . ق. سال معتضدی (منظورش همان سال خراجی است) 693 بود یعنی چهار سال خطا در آن واقع شده بود و این خطا بوسیلهء تاریخ جدید غازانی برطرف شد. از مندرجات فوق دیده میشود که استعمال سال خراجی در ممالک اسلامی از قرن سوم تا هشتم (اق) جاری بوده است چنانکه در تاریخ قم که ذکرش گذشت (چ تهران ص 149) اسناد قدیمه ای راجع به جمع مالیات درج گردیده که در ایام خلیفهء عباسی المقتدر (295-320 ه . ق.) نوشته شده و در آنها سخن از «سنهء خراجیه» میرود و بنابر قول مؤلف زیج اشرفی که در سنهء 702 ه . ق. (یعنی یک یا دو سال بعد از تأسیس تاریخ غازانی) تألیف شده (برحسب آنچه بلوشه در فهرست نسخ فارسی کتابخانهء ملی پاریس از آن کتاب نقل کرده است) تاریخ خراجی در فارس رواج کامل داشته و سال شمسی بوده که در دوایر دولتی مستعمل بود و آن در سنهء 371 بعد از طوفان(15) در عهد خسرو پرویز ایجاد شده است. در تاریخ وصاف نیز حتی پس از تاریخ غازانی باز ذکر سال خراجی هست چنانکه در ص 404 از همان کتاب گوید: «در شهور اربع وتسعین وستمائه خراجی که امروز بعرف خاص آن را سنهء ثلث خانی غازانی گویند...». گینزل در کتاب سابق الذکر گوید که سال مالی به اسم سنهء خراجیه در مصر از طرف خلیفهء فاطمی العزیز (365-386 ه . ق.) و در ممالک عراق و ایران در عهد خلیفهء عباسی الطائع لامر الله (363-381 ه . ق.) تأسیس شده که هر دو سال شمسی بوده و در مصر با ماههای قبطی و در ایران با ماههای ایرانی شمرده می شد و در مصر از اول محرم سنهء 366 ه . ق. جاری و معمول شد تا در سنهء 501 ه . ق. در عهد مستهر «؟» منسوخ گردید.(16) بودن آخرین «ازدلاق» در عهد طائع معقول و محتمل است چه در سنهء 601 ه . ق. فرق دو تاریخ بهفت سال رسیده بود و این فرق علامت قریب 230 سال اهمال است. (از گاه شماری صص 156 - 163). رجوع به تاریخ غازانی و تاریخ جلالی و تاریخ شمسی و تاریخ قمری شود. (1) - اتفاقاً در سال 243 ه . ق. اص نوروزی واقع نشد و نوروز قبل در 22 ذی الحجهء سال قبل و نوروز بعد از آن در 2 محرم سنهء 244 ه . ق. بود و شاید هم همین فقره نظر مشاورین خلیفه را جلب کرده و مؤید اقدام وی شده است. (2) - تاریخ احداث این تاریخ و کبیسه مطابق قول طبری است، ولی مسعودی در مروج الذهب این عمل را بعنوان تأخیر افتتاح خراج در سنهء 289 ذکر میکند. بیرونی اولین نوروز معتضدی را مطابق سال 264 یزدگردی ثبت میکند ولی بر طبق حساب باید 12 یا 13 ربیع الاَخر باشد. منتهی الادراک نیز 13 ربیع الاول ذکر نموده است با آنکه نوروز آن سال را خود در 11 صفر روایت میکند که با حساب موافق است. صفدی (در قطعه ای که در مجلهء آسیائی فرانسوی 1911 م. از آن نقل کرده) 13 ربیع الاَخر مینویسد (بنقل از عسکری) که این صحیح و دو روایت اولی مبنی بر اشتباه است. (3) - رجوع به ذیل 313 ص 157 گاه شماری تقی زاده شود. (4) - رجوع به ذیل های شمارهء 314 و 315 و 316 کتاب گاه شماری تقی زاده ص158 و 159 شود. (5) - رجوع به ذیل های شمارهء 314 و 315 و 316 کتاب گاه شماری تقی زاده ص158 و 159 شود. (6) - رجوع به ذیل های شمارهء 314 و 315 و 316 کتاب گاه شماری تقی زاده ص158 و 159 شود. (7) - رجوع به ذیل شمارهء 317 کتاب گاه شماری تقی زاده ص159 شود. (8) - کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والاَثار چ بولاق مصر ج 1 صص 273 - 285. (9) - رجوع به ذیل های شمارهء 319 و 320 کتاب گاه شماری تقی زاده ص160 شود. (10) - رجوع به ذیل های شمارهء 319 و 320 کتاب گاه شماری تقی زاده ص160 شود. (11) - رجوع به ذیل شمارهء 321 کتاب گاه شماری تقی زاده ص160 شود. (12) - رجوع به ذیل های شمارهء 322 و 323 و 324 کتاب گاه شماری تقی زاده ص161 شود. (13) - رجوع به ذیل های شمارهء 322 و 323 و 324 کتاب گاه شماری تقی زاده ص161 شود. (14) - رجوع به ذیل های شمارهء 322 و 323 و 324 کتاب گاه شماری تقی زاده ص161 شود. (15) - رجوع به ذیل شمارهء 325 کتاب گاه شماری تقی زاده ص162 شود. (16) - رجوع به ذیل شمارهء 326 کتاب گاه شماری تقی زاده شود.