تالی

«لغت نامه دهخدا»

(اِ) اسب چهارم رهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام اسب چهارم از ده اسب که عربهای قدیم در اسب دوانی خود بکار می بردند. (از فرهنگ نظام). مؤلف آنندراج در ذیل مجلی آرد: «...و معمول سواران عرب چنان بود که در میدان معارضه آمده گروها بسته، بجهت امتحان، همهء اسبان را برابر ایستاده کرده یکبارگی بهم می تاختند، هر اسبی که از همه اسبان پیش شود آن را مجلی گویند و هرکه عقب او باشد آن را مُصَلّی نامند از تَصلِیه که بمعنی سرین گرفتن...، و هرکه پس از مصلی باشد آن را مُسَلّی خوانند و از این ترتیب چهارم را تالی و پنجم را مرتاح...» - انتهی :
ده اسبند در تاختن هریکی را
بترتیب نامیست روشن نه مشکل
مُجلی مُصلی مُسلی و تالی
چو مرتاح و عادلف و خطی و مؤمل
لطیم و سکیت و ارب حاجت عرق خوی
فؤاد است قلب و جنان و حشا دل...
(نصاب الصبیان در نامهای اسبان در میدان مسابقت). ||نظیر. همانند. مشابه بعینه: این کار تالی فلان کار است. ||تختهء کاغذ. (غیاث اللغات) .
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر