«لغت نامه دهخدا»
(ضمیر) (از تان + یای مجهول) بهار در سبک شناسی آرد: در قزوین لهجه ای است که ضمایر متکلم مع الغیر و جمع مخاطب و جمع مغایب را بشکل مان، تان، شان می آورند ولی در ادبیات ظاهراً بسیار نادر و شاذ است و بیشتر در نثر فارسی این ضمیر را در متکلم مع الغیر و دوم شخص جمع با یاء مجهول ترکیب میکرده اند چون: کردمانی و کردتانی. و این مخصوص بلعمی است و کشف المحجوب و اسرارالتوحید و تذکره الاولیاء نیز آورده اند ولی در مقدمهء شاهنامه و تاریخ سیستان و گردیزی و بیهقی نیست و در شعر نیز بنظر حقیر نرسیده است، اما بعید نیست که با همهء ثقیلی که دارد باز هم در شعری آمده باشد، و نیز بعید نیست که در جمع مغایب ماضی نیز این صیغه ساخته شده باشد و کردشانی نیز آمده باشد ولی بنظر حقیر نرسیده است. (سبک شناسی ج1 ص348). و در حاشیهء همین صفحه افزاید: رک. مقدمهء ج2 تدکره الاولیاء چ لیدن ص(کا). آقای قزوینی در این مقدمه در حاشیه گویند که جناب پروفسور ادوارد براون نوشته بود که بجای کردیمی و کردیدی و کردندی، کردمانی، کردتانی و کردشانی استعمال می کنند [یعنی تذکره الاولیاء]، بنده کردتانی و کردشانی پیدا نکردم و احتمال میدهم در جلد دوم پیدا شود - انتهی. و این حقیر مؤلف کتاب [کتاب سبک شناسی] جلد دوم را نیز مطالعه کردم و «کردشانی» نیافتم -انتهی. و رجوع بمقدمهء چهارمقاله چ معین ص شصت ونه حاشیه و متن آن ص126 شود : بایستی چون شما را ناپارسایی او معلوم شد غوغا نکردتانی. (اسکندرنامهء نسخهء سعید نفیسی).