«لغت نامه دهخدا»
[تَءْ بَ تَ] (مص مرکب) تأخیر پذیرفتن. قابل پس افکندن بودن : و بر ایشان جاسوسان و مشرفان داری که این از آن مهمات است که البته تأخیر برندارد. (تاریخ بیهقی). اگر سلطان پرسد، این رقعت بدست وی باید داد که تأخیر برندارد. (تاریخ بیهقی). رجوع به تأخیر و تأخیرپذیر و تأخیربردار شود.