«لغت نامه دهخدا»
[تَ ءِفْ فَ] (ع اِ) اِف. افان. افاف. افف. هنگام. وقت. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء): جاء علی تئفه ذلک؛ ای علی اثره او علی القرب من وقته. (اقرب الموارد).