«لغت نامه دهخدا»
[تَ بَ بُ] (ع مص) (از: «ب ح ح») جای گرفتن و فرودآمدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء): تبحبح الدار؛ جای گرفت در وسط خانه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || تبحبح حیاء؛ فراخ باریدن باران و جای گرفتن در زمین. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || تبحبح عرب در لغات خود؛ وسعت دادن آن. (از اقرب الموارد).