«لغت نامه دهخدا»
"[تَ] (اِخ) نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب آذربایجان و این معرب آن است. (غیاث اللغات). هدایت در انجمن آرا گوید: در شمال مغرب ایران واقع شده است و از شهرهای معظم بوده بواسطهء محاربات سپاه ایرانی و عثمانی و زلزله های مکرر ویرانی یافته اکنون دویست هزار خلق در آنجا موجودند. در سال گذشته که 1283 ه . ق. بود بمرض وبای عام صد هزار خلق هلاکت یافتند و ما بجانب سراب و اردبیل فرار نمودیم. باری مقابر اولیاء در آن شهر بسیار بوده، آب و هوای سازگار دارد. اکنون چند سال است که ولیعهد پادشاه در تبریز حکمران است، فقیر بحکم شاهنشاه در خدمتش بسر میبرد. (انجمن آرا). لقب آن، دارالسلطنه. (نسخهء خطی لغت محلی شوشتر موجود در کتابخانهء مؤلف). نام بزرگترین شهر ایالت آذربایجان. (فرهنگ نظام). شهرستان تبریز یکی از شهرستانهای آذربایجان و مرکز استان سوم کشور است، از شمال محدود است بشهرستان مرند و اهر، از جنوب بشهرستان مراغه، از خاور بشهرستان سراب و میانه و از باختر بدریاچهء ارومیه و خوی. آب و هوا: هوای کنار دریاچهء ارومیه معتدل نسبهً گرم و مالاریایی است و قسمتهای جلگه، معتدل ولی قسمتهای کوهستانی آن معتدل و سردسیر است. ارتفاعات: کوه سهند در جنوب تبریز از باختر، از کنار دریاچهء ارومیه به خاور تا کمر قاسم داغ در خاور بستان آباد امتداد یافته و بلندترین قلهء آن حرم داغ به ارتفاع 3700 متر و کوه قاسم داغ به ارتفاع 2500 متر در خاور بستان آباد است. کوه میشاب یا میشوداغ که خط الرأس کوه مزبور است حد مرزی شهرستان مرند و تبریز بوده و بلندترین قلهء آن علمدار به ارتفاع 3200 متر و دیگری اوزون یل 2800 متر میباشد و بعلاوه کوههای منفرد کوچک دیگری نیز در داخل شهرستان وجود دارد از آن جمله اند: کوه عون بن علی در شمال خاوری شهر به ارتفاع 1800 متر که مقبرهء شاهزاده عون بن علی از اولاد حضرت امیر(ع) در آن واقع است و زیارتگاه میباشد. کوه پکه چین در شمال تبریز به ارتفاع 2500 متر که تلخه رود (آجی چای) از وسط این کوه و کوه عون بن علی عبور مینماید و کوه مرو در شمال باختری شهر تبریز و خاور صوفیان به ارتفاع 2250 متر میباشد. گردنه: گردنه های مهم این شهرستان یکی گردنهء شبلی است که بر سر راه تهران و تبریز و در جنوب قریهء شبلی واقع و به ارتفاع 1650 متر است. دیگری گردنهء پایان در سر راه اهر و تبریز در کوه عون بن علی به ارتفاع 1600 متر میباشد و غیر از این دو، گردنه های دیگری هم هستند که در سر راههای مالرو دهات واقع شده اند، مانند: گردنهء امیری داغ و گردنهء طرزم. رودخانه: علاوه بر رودهائی که در بخش های شهرستان تبریز جاری میباشند در داخل شهر دو رود نسبهً بزرگ جریان دارد که یکی آجی چای یا تلخه رود است که از دامنه های جنوبی قوشه داغ واقع در شمال بخش آلان برآغوش از شهرستان سراب و دامنه های شمالی بزکش حد مرزی بین شهرستان سراب و میانه سرچشمه گرفته از وسط ارتفاعات عون بن علی و کوه پکه چین از شمال شهر تبریز و بخش اسکو عبور نموده و در دو هزارگزی جنوب خورخوره به دریاچهء ارومیه میریزد. دیگری رود میدان چای یا میدانرود است که از دامنه های جنوبی کوه عون بن علی (در مواقع بارانی) سرچشمه گرفته از وسط شهر عبور نموده در شمال حکم آباد به تلخه رود ملحق میشود. معادن: شهرستان تبریز مانند سایر شهرستانهای استان سوم یک شهرستان زراعتی است ولی دارای منابع زیرزمینی مهمی میباشد که فقط از بعضی معادن آن بطور غیر مکانیزه استفاده میشود از جمله: 1 - معادن زغال سنگ در حومهء جنوب خاوری شهر (باغمیشه). 2 - معادن زرنیخ در حومهء خاور تبریز. (بارنج). 3 - معدن نمک در دهات کنار دریاچهء ارومیه که از آب دریا استخراج میکنند. 4 - معدن خاک رس در قریهء لیقوان از دهستان سهندآباد که برای تهیهء ظروف سفالی بکار میرود. بعلاوه دارای منابع زیرزمینی دیگری هم میباشد که هنوز اقدام به استخراج آنها نشده است مانند طلا، مس، زغال سنگ، نفت. در ناحیهء بستان آباد تبریز آبهای معدنی گوگردی و فسفاته نیز وجود دارد. صنایع: در تاریخها و سفرنامه های خارجی شهر تبریز بواسطهء تجارت و صنعتش با عثمانیها و گرجیها و روسها و کشور هندوستان یک شهر صنعتی و تجارتی معرفی شده است حتی در دورهء مغول که مرکز حکومت بود مورد نظر دول همجوار قرار گرفته و بیشتر صنعتگران و بازرگانان در این شهر جمع میشدند. بعدها هم صاحبان ثروت پیشرو سایرین گردیده اقدام به تأسیس کارخانه های مهمی نمودند که هم از لحاظ مرغوبیت اجناس و محصولات و هم از لحاظ تولید ثروت و رفع بیکاری و فقر عمومی قابل اهمیت بودند که متأسفانه وقایع شهریور رشتهء کار این کارخانه ها را هم مانند کارهای دیگر از هم گسیخته و در عرض این مدت نتوانستند سیر طبیعی خود را در پیشرفت دنبال کنند و عده ای از کارخانه ها هم در اثر سوء جریان اقتصادی تعطیل گردیدند. صنایع عمدهء شهرستان تبریز، فرش بافی و پارچه بافی (دستی و ماشینی) است. سازمان اداری: شهرستان تبریز از 6 بخش تشکیل شده است: بخش بستان آباد که دارای 4 دهستان و 191 آبادی و 95403 تن سکنه است. بخش اسکو دارای 3 دهستان و 65 آبادی و 51549 تن سکنه است. بخش دهخوارقان دارای 4 دهستان و 45 آبادی و 39459 تن سکنه است. بخش شبستر دارای 5 دهستان و 71 آبادی و 85620 تن سکنه است. بخش سراسکند دارای 2 دهستان و 179 آبادی و 68238 تن سکنه است. بخش خداآفرین دارای 2 دهستان و 103 آبادی و 13433 تن سکنه است. موقعیت بخش خداآفرین ایجاب مینمود که تابع ��هرستان اهر باشد ولی بواسطهء مرزی بودن تابع شهرستان مرکزی استان سوم (تبریز) محسوب گردید. راهها: شوسهء طهران و تبریز از بخش بستان آباد و خود شهر عبور نموده در شهرستان مرند بدو شعبهء شمالی و باختری مجزا میگردد. که راه شمالی بجلفا، مرز ایران و شوروی میرسد و راه باختری به ارومیه منتهی میشود که از طریق رواندوز بعراق مربوط میگردد. بغیر از راه مزبور شهرستان تبریز با بخشهای تابعهء خود غیر از خداآفرین بوسیلهء جادهء شوسه ارتباط دارد و خود بخشها هم دارای جاده های شوسه بوده و بهم مرتبط میشوند. هم چنین راه آهن جلفا و تبریز که در شمال شهر دارای ایستگاه بوده و این خط در صوفیان بدو قسمت منقسم میگردد که یکی بجلفا و دیگری بشرفخانه منتهی میشود و بعلاوه خط آهن سرتاسری ایران که تا میانه امتداد یافته بود از جنوب شهرستان از بخش سراسکند شهرستان مراغه دهخوارقان و از باختر شهر تبریز عبور کرده براه آهن جلفا تبریز متصل شده است که بدین طریق راه آهن ایران با راه آهن های اروپا ارتباط یافته است. شهر تبریز مرکز شهرستان و استان سوم که در 628 هزارگزی شمال باختری تهران و 50 هزارگزی شمال کوه سهند و 135 هزارگزی جنوب خاوری جلفا (مرز ایران و شوروی) و 55 هزارگزی خاور دریاچهء ارومیه واقع است. مختصات جغرافیائی آن بشرح زیر میباشد: طول 46 درجه و 23 دقیقه. عرض 38 درجه و 15 دقیقه و ارتفاع آن از سطح دریا 1400 متر میباشد. اختلاف ساعت با تهران 25 دقیقه و 4 ثانیه است و بنابراین ساعت 12 تبریز، ساعت 12 و 25 دقیقه و 4 ثانیهء طهران است. بنای اولیهء شهر را برخی به خسرو کبیر پادشاه ارمنستان که معاصر اردوان چهارم پادشاه اشکانیان است نسبت میدهند. این دو با هم از سلسلهء اشکانیان و دوست بودند. چون اردشیر سر سلسلهء سلاطین ساسانی با چند تن متفق گردیده و اردوان را بقتل رساندند، خسرو بخونخواهی اردوان با اردشیر بجنگ برخاسته و پس از ده سال محاربه اردشیر به سرحد هندوستان فرار میکند و خسرو هنگام مراجعت در ایالت آتروپاتین (آذربایجان) که متصل بسرحد ارمنستان بود شهری بنا نمود به اسم داوریژ (در زبان ارمنی معنی انتقام دارد) که بعداً از کثرت استعمال به تاوریژ مبدل و در اثر اختلاط کلمات عرب و عجم ژ تبدیل به ز شده تاوریز گفتند که آنهم در زبان عامیانه به توریز مبدل شد که همان تبریز میباشد. حمدالله مستوفی مورخ ایرانی تبریز را قبه الاسلام و از بناهای زبیده خاتون زن هارون الرشید میداند که در سال 175 ه . ق. بنا نموده و در عهد متوکل عباسی بسال 240 ه . ق. بر اثر زلزله خراب و بوسیلهء خود او تجدید بنا گردیده و 190 سال بعد از آن در سال 430 ه . ق. بواسطهء زلزله ای که قبلا بوسیلهء ابوطاهر منجم شیرازی پیشگوئی شده بود خراب و در حدود 40 هزار نفر از ساکنین شهر تلف شدند تا اینکه در سنهء 435 ه . ق. ابن محمد پسر رواد ازدی که از جانب خلیفه حاکم آن دیار بود به صلاح دید منجمین به تجدید بنای شهر اقدام نمود که بر طبق پیش گوئی منجم در یک ساعت سعد از سال مزبور بنای شهر را گذاشتند که دیگر از زلزله خرابی حاصل نشود این شهر در حملهء مغول هم بواسطهء حسن استقبال حکمرانان وقت از لشکر مغول از آسیب حملهء خانمانسوز آنها در امان ماند ولی بعدها بر اثر سیل و زلزله و اغتشاشات داخلی چندین مرتبه خراب گردید. در تحولات بیست سالهء اخیر اقدام بتوسعه و آبادی شهر بعمل آمد و بواسطهء احداث باغهای گردش و خیابانها و ساختمانها در آبادی شهر کوشش گردید و فعلاً دارای خیابانهای اسفالته است که مهمترین آنها خیابانی است تقریباً خاوری و باختری از یک طرف بجادهء تهران و از طرف باختر دو شعبه شده یک شعبه به ایستگاه راه آهن و شبستر و یک شعبه به شهرستان مرند و جلفا منتهی میشود. در این خیابان یک گردشگاه که قب قبرستان گجل نامیده میشد بباغ عمومی تبدیل شده که باغ گلستان نام دارد و باغ ملی ارک که دیوار تاریخی ارک علیشاه در کنار آن قرار دارد بنای شهرداری در چهارراه شاهپور قرار گرفته است. دیگر خیابانی است شمالی و جنوبی از شمال بمیدان توپخانه که بناهای شهربانی، استانداری، بانک ملی و دارائی در آن واقع است و از جنوب به پادگان نظامی منتهی میشود. خیابان لیل آباد شمالی و جنوبی است خیابان فردوسی از جلو باغ ملی تا بازار امتداد دارد و خیابان خاقانی یا ستارخان فعلی از روی پل شاهی که جدیداً با اسلوب فنی و بتون ساخته شده است عبور نموده به ناحیهء شتربان در جنوب شهر میرسد و چندین خیابان فرعی و کوچک دیگر مانند تربیت و حافظ و منصور که خیابان اخیر هم پلی روی رودخانهء میدان چای به اسم پل منصور دارد. آب آشامیدنی شهر تصفیه شده و بوسیلهء لوله کشی تأمین میشود و منبع آب در جنوب خاوری شهر نزدیک دروازهء تهران قرار گرفته و روشنائی شهر بوسیلهء برق شهرداری و کارخانهء کبریت سازی توکل و کارخانه های شخصی دیگر مانند کارخانهء مهتاب تأمین میشود که بهیچوجه تکافوی روشنائی شهر را نمیکنند. بناهای تاریخی شهر: گرچه شهر تبریز بواسطهء اهمیتش اغلب مورد نظر سلاطین و قبایل جنگجو بود، بعضی در ترمیم و برخی در خرابی آن کوشیدند و دشمنان تمدن اقدامات و زحمات یکعده مردان نامی و سلاطین بزرگ را طعمهء حرص و آز خود کردند و علاوه بر این آسیب های بشری بلایای آسمانی از قبیل سیل و زلزله هم در از بین بردن علائم تمدن این شهر مؤثر بود ولی با این همه حوادث بناهای تاریخی آن بحرص و طمع غارتگران هنوز هم چشمک میزند. از بناهای معروف شهر بنای مسجد و ارک علیشاه است که عده ای به تاج الدین علیشاه وزیر غازان خان مغول نسبت میدهند. طاق آن شبیه طاق کسری و خرابهء آن در باغ ملی شهر باقی است. مسجد کبود: از بناهای جهانشاه ترکمان سلیمی از ملوک قره قویونلوی آذربایجان و تاریخ بنای آن بخط ثلث بعبارت فی رابع ربیع اول سنهء سبعین و ثمانمائه اقل العباد نعمه الدین محمدالنواب در چهارم ربیع اول سنهء 780 ه . ق. را میرساند. کاشیهای آن در نوع خود مهم ولی بخارج برده شده است. امامزاده سیدحمزه و امامزاده صاحب الامر و امامزاده عون بن علی از بناهای تاریخی و زیارتگاهند، و مسجد جمعه استاد شاگرد جزء آثار باستانی است. کارخانه ها: دارای یک کارخانهء مهم پارچهء پشمی و پتو و کاموابافی پشمینه و کارخانهء نخ و پارچه و اجناس نخی و پشمی بنام بوستان و ظفر و بافندگی آذربایجان و چندین کارخانهء کش بافی و جوراب بافی و دو کارخانهء چرمسازی بنام خسروی و ایران و دو کارخانهء کبریت سازی توکل و ممتاز و دو کارخانهء صابون سازی و دو کارخانهء نوشابه سازی و کارخانهء آردسازی و فرش بافی که رویهمرفته 20 کارخانهء مهم به ثبت رسیده است که کارگران آنها بیمه و مشمول قانون کار میباشند و تعدادی زیاد کارخانه های منفرد فرش بافی، قیطان بافی و ملیله بافی، که این کارخانه ها در منازل و کاروانسراها دایر است و کارگران آنها مشمول قانون کار نمیباشند. فرهنگ: در حدود 50 باب دبستان و 13 باب دبیرستان 3 کلاسه، 2 باب دبیرستان 5 کلاسه، 5 باب دبیرستان 6 کلاسه، 2 باب دانشسرا و یک باب دانشسرای عالی دارد و از دانشگاه هم شعبهء پزشکی و ادبیات و کشاورزی دائر میباشد. توضیح آنکه آمار فوق از لحاظ دخترانه و پسرانه یکجا نوشته شده 4 باب کودکستان و یک هنرستان صنعتی نیز دارد. بهداشت: دارای یک بیمارستان شیروخورشید 85 تختخوابی و بیمارستان راه آهن 10 تختخوابی و 5 بیمارستان دولتی که جمعاً 174 تختخواب دارند و بیمارستان کودکان و زایشگاه نسوان که هر کدام 40 تختخواب و زایشگاه شیر و خورشید 65 تختخواب دارند و 4 باب بیمارستان و زایشگاه خصوصی که جمعاً دارای 35 تختخوابند. تبریز مرکز کلیهء ادارات دولتی مربوط به استان سوم و پادگان نظامی و هنگ ژاندارمری و دارای ایستگاه بیسیم و رادیو و فرودگاه هواپیمائی و ایستگاه راه آهن است و دارای باغهای میوه از قبیل گیلاس، سیب، آلبالو، گوجه و به و باغهای انگور میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4). تبریز در گوشهء شرقی جلگهء رسوبی همواری واقع شده که مساحتش تقریباً 55 × 30 کیلومتر مربع میباشد این جلگه شیب ملایمی بسوی ساحل شمال شرقی دریاچهء ارومیه دارد و بوسیلهء چند رودخانه آبیاری میشود که مهمترین آنها آجی چای (تلخ رود) است که از سمت جنوب غربی کوه سولان (سبلان) سرچشمه میگیرد و پس از عبور از محاذات قراجه داغ یعنی حد شمالی تبریز، وارد جلگه شده از شمال غربی شهر میگذ��د. مهران رود (میدان چای کنونی) که در وسط شهر جاری است از سمت چپ به تلخ رود ملحق میشود. ارتفاع اطراف مختلف تبریز را طبق نقشهء جغرافیایی روسی میتوان بین 1350 تا 1500 متر دانست و در ناحیهء شمال شرقی شهر کوه عینلی - زینلی (زیارتگاه عون بن علی و زیدبن علی) بچشم میخورد که ارتفاعش 1800 متر است و بمثابهء رشته ای است که سلسلهء جبال قراجه داغ را که در شمال و شمال شرقی واقع شده بدامنهء کوه سهند که مرتفعترین قللش در حدود 3547 متر میباشد متصل میکند (این کوه تقریباً در پنجاه کیلومتری جنوب شهر قرار دارد) چون قراجه داغ منطقهء کوهستانی و کم حاصل و کم جمعیت است و کوه بزرگ سهند تمام فاصلهء بین تبریز و مراغه را اشغال کرده است لذا تبریز یگانه راه مناسب برای مواصلات بین شرق (امتداد آستارا [ واقع بر کرانهء بحر خزر ]، اردبیل، تبریز و طهران، قزوین، میانه، تبریز) و غرب (امتداد طرابوزان، ارزروم، خوی، تبریز) و شمال (امتداد: تفلیس، ایروان، جلفا، مرند، تبریز) میباشد. بالاخره چون دامنه های کوه سهند معبر بسیار باریکی بر کرانهء شرقی دریاچهء ارومیه ایجاد کرده لذا راه مواصلات بین شمال (ماوراء قفقاز، قراجه داغ) و جنوب (مراغه، کردستان) باید از تبریز بگذرد. تبریز بجهت موقع جغرافیایی ممتازش مرکز استان حاصلخیز و وسیع آذربایجان (واقع بین ترکیه و ماوراء قفقاز روسیهء شوروی) و یکی از شهرهای پرجمعیتی است که میان استانبول و هند واقع شده (و جز تفلیس و تهران و اصفهان و بغداد که از همین قبیل بشمار میروند) هیچ شهری بپای آن نمیرسد. شمارهء ساکنین تبریز در حدود 200000 تن است(1) هوای تبریز در زمستان سخت است و در آن برف فراوان میبارد و در تابستان بعلت نزدیکی کوه سهند و وفور باغهای اطراف، هوا معتدل و ملایم میگردد. هوای شهر بطور کلی سالم است و شیوع بیماری وبا و حصبه مربوط بمراعات نشدن بهداشت عمومی است کثرت وقوع زمین لرزه یکی از خصوصیات تبریز بشمار میرود. شگفت آورترین زمین لرزه ها در سال 224 ه . ق. / 858 م و در سال 434 ه . ق. / 1042 م اتفاق افتاده است. زمین لرزهء اخیر را ناصرخسرو در کتاب (سفرنامهء) خود ذکر کرده است و ابوطاهر منجم شیرازی وقوع آن را قب خبر داده بود... جنبش و حرکت خفیف زمین تقریباً هر روز در تبریز حادث میشود و آن را بفعالیت آتش فشانی کوه سهند نسبت میدهند اما «خانیکوف» اکثر این جنبشها را از اختلاف تغییر محل خودبخود طبقات زمین میداند. در عهد ناصرالدین شاه باروهای شهر بکلی از بین رفت... بدین جهت قسمتی از شهر که موسوم بقلعه (شامل محلات: چارمنار، سرخاب، دوه چی، ویجویه [ عامیانه: ورجی ]، مهادمهین [ عامیانه: میارمیار ]، نوبر، مقصودیه و غیره) بود اکنون از قسمت بیرون حصار (محلات: اهراب: لیل آباد [ عامیانه: لیلاوا ]، چرنداب، خیابان، ��اغمیشه... الخ) جدا نیست و همچنین قصبات حومهء قدیم واقع در سمت مغرب شهر (امیرخیز، چوست دوزان، حکم آباد [ عامیانه هکماوار ]، قراملک، قراآغاج، آخونی، کوچه باغ، خطیب) و مارالان (واقع در سمت جنوب شرقی) بشهر ملحق شده است و شهر از سمت غرب و جنوب غربی توسعه پیدا میکند... اسم آن: نام این شهر همچنانکه در معجم البلدان یاقوت ج1 ص 822 آمده تِبریز(2) تلفظ میشده است. و یاقوت در این تسمیه به ابوزکریای تبریزی (شاگرد ابوالعلاء مصری 363 - 449 ه . ق.) که بیک لهجهء محلی ایرانی صحبت میکرد استناد میکند. (ن ک: السمعانی. کتاب الانساب، مجموعهء گیب، مادهء التنوخی) و سیداحمد کسروی تبریزی در آذری یا زبان باستان آذربایگان. طهران، 1304 ه . ش. ص11 نویسد: تلفظ تبریز بکسر تاء یکی از خصایص لهجهء منسوب به خزرها است اما یگانه تلفظ کنونی تبریز بفتح تاء میباشد و در خود تبریز بر وفق لهجهء ترکی آذری بطور مقلوب یعنی تربیز تلفظ میشود. منابع ارمنی این تلفظ را بفتح اول تأئید میکنند، «فاوست» بیزانسی (در قرن چهارم) آن را «تورژ»(3) و «تورش»(4) نوشته و «آسولیک» (در قرن یازدهم میلادی) «تورژ»(5) و «واردان» (در قرن چهاردهم) «تورژ»(6) و «دورژ»(7) ذکر کرده است. و گویا تسمیهء اخیر از لهجهء عامیانهء ارمنی مشتق شده و اصل کلمه «د - ای - ورژ»(8) میباشد که معنی «این برای انتقام است» دارد... پس هم منابع ارمنی تأئید میکند که نام شهر در قرن پنجم (بلکه چهارم) میلادی «تورژ»(9) بود و هم بپارسی «تورز»(10)تلفظ کرده اند(11) و آن در زبان فارسی متداول بمعنی «تب ریز» و «تب پنهان کن» و بقول اولیا چلبی «ستمه دوکوجو»(12) است و احتمال میرود این تسمیه یعنی «پنهان کنندهء تف و گرما» با جنبش های آتشفشانی کوه سهند مربوط باشد [ و همچنین به تپریز که نام معبری است بین بایزید و وان... ] . و خط ارمنی خصوصیات لهجهء پهلوی شمالی را نشان میدهد «تپ < تو»(13) و بخصوص «رژ»(14) بدل از «رچ»(15) و بنظر میرسد که بایستی این تسمیه بسیار قدیمی یعنی قبل از دورهء ساسانی و شاید قبل از اشکانی باشد... . تاریخ آن: این مسأله که آیا تبریز عیناً نام یکی از شهرهای قدیم ماد بود یا نه مشاجرهء زیادی بر پا کرده است... از تجزیه و تحلیل صیغهء ارمنی که قبلا اشاره شد کمتر محتمل است که تبریز همان کلمهء یونانی(16) باشد که بطلمیوس آن را در فصل دوم از جزء ششم آورده است... واردان مورخ ارمنی که در قرن چهاردهم میلادی میزیسته نوشته: بانی تبریز خسرو ارشاکی (اشکانی 217 - 233 م.) حکمران ارمنی است و آن را برای گرفتن انتقام از اردشیر (224 - 241 م.) نخستین پادشاه ساسانی قاتل اردوان (ارتباخوس) آخرین پادشاه پارتی بنا کرده است(17) این داستان در هیچ مأخذ باستانی دیده نشده است و شاید علت پیدایش آن اشتقاق عامیانه ای باشد که قبلا ذکر گردید و در کتاب «فاوست بیزانس» ترجمهء لوئر(18)... فقط این آمده که هنگام فرمانروایی ارشک دوم حکمران ارمنستان (351 - 367 م.) «واساک» سردار ارمنی به شاپور دوم ساسانی (309 - 379 م.) که در «تورژ» اردو زده بود حمله کرد و «بویکان» سردار ایرانی را بکشت و قصر شاهی را آتش زد و تیری بسوی مجسمهء شاه که در آنجا وجود داشت انداخت و سپس «موشق» پسر «واساک» سپاه ایران را در تبریز شکست داد. باید توجه داشت که اسم «تبرمئیس»(19) نیز با اسم «تورژ» مشتبه نشود چه تبرمئیس شهری بود در مشرق گنزکا (جنزکه) و هراکلیوس امپراتور روم در 623 م. پس از ویران ساختن گنزگا، شهر تبرمئیس و آتشکدهء آن را طعمهء حریق ساخت(20)... حکومت عرب: اهتمام عرب هنگام فتح آذربایجان بسال 22 ه . ق. / 642 م. متوجه سمت اردبیل بود و در بین شهرهایی که مرزبان ایران بگردآوری سپاه میپرداخت نامی از تبریز برده نشده است. (البلاذری ص326) و لابد پس از ویرانیهایی که بنا بنوشتهء «فاوست» در آن رخ داده، در آن موقع قریه ای بیش نبوده است. اما روایت بعدی که در کتاب نزهه القلوب 370 ه . ق. / 1340 م. آمده و بنای تبریز را بسال 175 ه . ق. / 791 م. به زبیده زن خلیفه هارون الرشید نسبت داده شاید از اینجا ناشی شده است که پس از مصادرهء املاک امویان ورثان از اعمال آذربایجان در کنار ارس به زبیده رسید. در کتاب بلاذری ص331 و ابن الفقیه ص258 و یاقوت ج 1 ص822 آمده که تجدید بنای تبریز و آباد ساختن آن از کارهای خانوادهء «رواد ازدی» مخصوصاً پسران او الوجنا و دیگران بود که بارویی بدور شهر کشیدند. طبری در ج 3 ص1171 و ابن الاثیر در ج 6 ص315 هنگام بحث از شورش بابک (201 - 220 ه . ق.) یادآور میشوند، در بین غالبین شخصی بود بنام محمد بن بعیث که دو قلعه در تصرف داشت یکی شاهی که از الوجنا گرفته بود و دیگری تبریز (بدون شرح) ... . تبریز در 232 ه . ق. / 840 م. یعنی سال تألیف کتاب ابن خرداذبه، تابع محمد بن الرواد بود. (ابن خرداذبه ص 119). در 244 ه . ق. این شهر بواسطهء زمین لرزه ویران شد، اما در زمان حکومت متوکل 232 - 247 ه . ق. دوباره آباد گردید. بر طبق نوشتهء اصطخری، تبریز چند بار دست بدست شده (حوالی سال 340 ه . ق. ص181 از کتاب وی). تبریز و جبروان (دهخوارگان؟) و اشنو بنام سرزمین بنی ردینی که در آنجا حکومت داشتند خوانده میشد، اما در روزگار ابن حوقل (حوالی سال 367 ه . ق.) نام و نشانی از بنی ردینی نبود. رجوع به کتاب ابن حوقل ص289 شود. و گویا امرای این ناحیه در ادارهء امور عملاً استقلال داشتند، چه در تاریخ بنی ساج که از سال 276 تا 317 ه . ق. فرمانروای آذربایجان بودند هیچگونه اشارتی به دخالتشان در امور تبریز نشده است... . اینک پاره ای حوادث...: در 420 ه . ق. وهسودان بن مهلان (مملان؟) عدهء زیادی از رؤسای غز را در شهر تبریز بقتل رسانید. (ابن الاثیر ج 9 ص271). در سال 434 ه . ق. تبریز در نتیجهء زلزله ویران شد. ... در 438 ناصرخسرو امیری را در تبریز نام میبرد که به اسم سیف الدوله و شرف المله ابومنصور وهسودان بن محمد (مملان؟) مولی امیرالمؤمنین خوانده میشد. در سال 446 ه . ق. امیر منصور وهسودان بن محمد روادی نسبت به طغرل اظهار اطاعت کرد... . تبریز در نخستین قرنهای هجری: در حالیکه ابن خرداذبه ص119 و بلاذری ص331 و طبری ج 3 ص117 و ابن فقیه ص285 و اصطخری ص 181 تبریز را یکی از شهرهای کوچک آذربایجان یاد میکنند، مقدسی زبان بمدح آن میگشاید و معاصر وی ابن حوقل در حدود 367 ه . ق. تبریز را از لحاظ آبادی برتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد و مینویسد: «تجارت آن رواج دارد و نوعی پارچهء معروف به ارمنی در آنجا بافته میشود» ابن مسکویه متوفی در 421 ه . ق. میگوید: «تبریز شهر مهمی است. باروی محکمی دارد، باغهای پردرخت آن را احاطه کرده است، مردم آن شجاع، پرخاشجوی و توانگرند. و ناصرخسرو در 438 ه . ق. مساحت تبریز را 1400 × 1400 گام نوشته که بنظر نمیرسد متجاوز از یک کیلومتر مربع باشد. عصر سلجوقی: در زمان سلاجقهء بزرگ از تبریز کم یاد شده است. طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت. (راحه الصدور ص111). در 494 ه . ق. سلطان برکیارق در جنگ با برادرش محمد به قسمت کوهستانی جنوب تبریز عقب نشینی کرد اما موقعی که دو برادر با هم آشتی کردند تبریز نصیب محمد شد و در 498 ه . ق. سعدالملک را به وزارت برگزید. در 505 ه . ق. نام امیر سوقمان القطبی حاکم تبریز برده شده. او مؤسس سلسلهء شاهان ارمن است که از سال 493 تا 602 ه . ق. در اخلاط فرمان رانده اند. آذربایجان در زمان سلاجقهء عراق که همدان را پایتخت قرار داده بودند اهمیت شایانی داشت. در 514 ه . ق. سلطان محمود برای رفع وحشتی که از تاخت و تاز گرجیها در دل مردم تبریز افتاده بود، مدتی در آن شهر توقف کرد. در این هنگام اتابکی آذربایجان با شخصی به نام کون طوغدی بود. پس از درگذشت وی (515 ه . ق.) آق سنقر احمد یلی امیر مراغه برای گرفتن تبریز از دست طغرل (برادر سلطان) کوشش بسیار نمود ولی در این کار توفیق نیافت و فرماندهء سپاه موصل به امر سلطان محمود به ولایت آذربایجان منصوب گردید. اما وی نیز بسال 516 ه . ق. بدروازهء تبریز کشته شد. بعد از وفات محمود 525 ه . ق. مسعود برادر وی به تبریز آمد. داود پسر سلطان محمود او را محاصره کرد. وی ناچار شهر را ترک گفت و بالاخره داود تبریز را مقر حکومت خود ساخت، و از این شهر بر اقطاع و تیول بزرگی که آذربایجان و اران و ارمنستان را تشکیل میداد حکومت راند (526 - 533 ه . ق.) ... از زمان اتابکی قزل ارسلان (582 - 587) تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید... . مغول ها: در سال 617 ه . ق. مغولها به باروی تبریز حمله بردند و با دریافت غرامت بازگشتند. سال بعد باز مغو��ها هجوم آوردند. اتابک فرار کرد ولی شمس الدین طغرایی پایداری کرد و مغولها پس از دریافت مبلغی دیگر تبریز را ترک کردند. در سال 621 ه . ق. طایفهء دیگری از مغولها به تبریز آمدند و از اتابک خواستند خوارزمیانی که در تبریز مانده اند تسلیم آنان کنند و چنین شد. در 27 رجب 622 خوارزمشاه از مراغه وارد تبریز شد. اتابک فرار کرد و مردم مقدم خوارزم شاه را گرامی داشتند، جلال الدین شش سال در تبریز فرمان راند. در سال 627 ه . ق. رئیس ایل ترکمن گوشیالوا و حاکم رویین دژ بحوالی تبریز دست اندازی کردند. در 628 ه . ق. جلال الدین آذربایجان را ترک کرد و مغولها بر تمام آذربایجان و بر تبریز که مرکز و مورد توجه بود دست یافتند. ایلخانان مغول: هنگام فرمانروایی اباقا (663 - 680 ه . ق.) تبریز پایتخت رسمی شد و تا زمان الجایتو مرکز جانشینان وی بود. در 688 زمان فرمانروایی ارغون وزیر یهودی وی سعدالدوله، پسرعم ابومنصور را بحکومت تبریز گماشت. در زمان گیخاتو درآمد تبریز هشتاد تومان (در حدود ده هزار مثقال زر مسکوک) تخمین شده است. در زمان غازانخان تبریز بحد اعلای رونق و شکوه رسید. این پادشاه در 694 به تبریز وارد شده و در قصری که ارغون در قریهء شام (واقع در مغرب شهر و ساحل چپ آجی چای) بنا کرده بود اقامت گزید... و سپس اوامر مؤکدی برای تخریب بتخانه ها و کلیساها و معابد یهود و قربانگاههای مقدس صادر کرد. اما در سال بعد مردم به هثوم پادشاه ارمنستان ملتجی شدند و بخواهش وی این امر ملغی شد. در سال 699 ه . ق. غازانخان پس از بازگشت از حملهء سوریه تصمیم گرفت که شام سابق الذکر را برای خود آرامگاه ابدی اختیار کند، لذا عمارت محکمی بنیاد نهاد که از گنبد سلطان سنجر سلجوقی به مرو که در آن هنگام بلندترین عمارت اسلامی بشمار میرفت مرتفع تر بود. در این بنای بزرگ علاوه بر یک ضریح گنبددار، یک مسجد، دو مدرسه (یکی برای شافعیه و یکی برای حنفیه)، یک دارالسیاده (ضیافتخانهء سادات)، یک بیمارستان، یک رصدخانه (مثل رصدخانهء مراغه)، یک کتابخانه، یک دیوانخانه، یک ساختمان برای اعضای اداری این دستگاه، یک آب انبار و چند گرمابه وجود داشت. موقوفات آن بر یکصد تومان طلا بالغ میشد، و در هر یک از دروازه های جدید شهر کاروانسرا و بازار و گرمابه ای برای مسافرین بنا کرد و از اقصی نقاط کشور درختان میوه به تبریز آورد و به آبادی و زیبایی شهر افزود. در آن هنگام طول باروی تبریز بالغ بر ششهزار گام بود. غازان باروی جدیدی به دور شهر کشید که طولش در حدود 25000 گام (چهارفرسخ و نیم) بود و تمام باغها و محله های کوه ولیان و سنجران جزو شهر بحساب می آمد و در نزد باروی مزبور دامنهء تپه های کوه ولیان (که اکنون کوه سرخاب یا عینلی زینلی خوانده میشود) یک سلسله عمارات زیبا بوسیلهء وزیر شهی�� رشیدالدین برپا شد که بعدها به ربع رشیدی معروف گردید. (نزهه القلوب ص76). نامه ای در دست است که رشیدالدین ضمن آن از پسرش خواسته که چهل تن پسر و چهل تن دختر رومی برای تکثیر جمعیت و اسکان در یکی از قراء کوی جدید بفرستند. (رجوع بتاریخ ادبیات براون ج 3 ص83 شود). و از دلائلی که تأیید میکند تبریز پایتخت و مرکز شاهنشاهی پهناوری از رود جیحون تا مصر بود بکار رفتن سکه های طلا و نقره و کیل و گز برابر واحد تبریز در آن نواحی است. در سال 705 ه . ق. جانشین غازانخان، اولجایتو پایتخت را از تبریز به سلطانیه منتقل ساخت... از آنچه درخور ذکر میباشد مسجد بزرگی است که وزیر تاج الدین علیشاه در 711 ه . ق. (در خارج کوی مهادمهین) به بنای آن پرداخت. در 717 ه . ق. زمان ابوسعید، رشیدالدین وزیر مستعفی به تبریز رفت اما سال بعد برای روبرو شدن با قضاء محتوم آنجا را ترک گفت، املاک او مصادره و ربع رشیدی تاراج گردید. سپس فرزند وی غیاث الدین بنا بخواهش ابوسعید به قدرت رسید و ربع رشیدی را توسعه داد... . جلائریان و چوپانیان: در زمان جلائریان تبریز مجدداً مرکز حکومت شد و اشرف 744 - 756 ه . ق. یکی از امراء جلایریان نفوذ و قدرت را از تبریز تا فارس بسط داد. از آثار جلایریان مقبرهء دمشقیه است و دیگری بنای عظیم دولتخانه که بامر سلطان اویس بنا شده و دارای بیست هزار اطاق بود. عصر تیمور: نخستین یورش تیمور به ایران بسال 786 ه . ق. تا سلطانیه بود. در سال 787 ه . ق. تقتمش عده ای از سپاهیان خود را به آذربایجان فرستاد. این عده به تبریز حمله کردند و پس از استیلا دست بغارت زدند و کمال خجندی یکی از مشایخ بزرگ ایران را مقتول ساختند. در سال 788 سلطان احمد جلایری که تازه وارد تبریز شده بود بوسیلهء تیمور طرد شد و تیمور در شام غازان اردو زد و غرامتی بنام (مال امان) از مردم تبریز گرفت. در 795 ه . ق. تیول هلاکو که شامل آذربایجان، ری، گیلان، شیروان، دربند و سرزمین های آسیای صغیر بود به میرانشاه بخشیده شد و تبریز پایتخت این اراضی گردید و سه سال بعد میرانشاه دیوانه شد و دست بقتل و ویران ساختن بناها زد و در 802 ه . ق. به امر تیمور، میرزا عمر پسر میرانشاه به امارت رسید. پس از تیمور بین عمر و برادرش ابوبکر نزاع افتاد. در سال 809 مجدداً تبریز بدست سلطان احمد جلایری افتاد و مردم شادی بسیار نمودند. در ربیع الاول همان سال ابوبکر به تبریز حمله کرد ولی بر اثر شیوع بیماری طاعون جرأت نکرد وارد شهر شود. قره قویونلوها: در 809 ه . ق. قره یوسف یکی از ترکمانان قره قویونلو در کنار رود ارس بر ابوبکر چیره شد. ابوبکر هنگام عقب نشینی شهر تبریز را دستخوش تاراج قرار داد... در سال 823 قره یوسف درگذشت. میرزا بایسنقر موفق شد تبریز را مسخر سازد. شاهرخ پس از اینکه پسران قره یوسف را در زمستان ��کست داد، در 832 اسکندر پسر قره یوسف را که بسلطانیه دست یافته بود منهزم ساخت، و در 834 آذربایجان را به ابوسعید پسر قره یوسف که اظهار اطاعت کرده بود بخشید. سال بعد ابوسعید به دست برادرش اسکندر مقتول شد و شاهرخ بار دیگر به تبریز آمد، اسکندر عقب نشینی کرد و برادرش جهانشاه بشاهرخ پیوست و اظهار اطاعت و مودت کرد و در زمستان سال 839 حکومت آذربایجان را به جهانشاه سپرد. بنای مهمی که جهانشاه در تبریز برپا ساخت، مسجد کبود (گوگ مسجد) است (اگرچه برزین بنای این مسجد را از بیگم خاتون زن جهانشاه میداند). آق قویونلوها: در 872 ه . ق. جهانشاه بدست اوزن حسن کشته شد، با آنکه حسنعلی درویش پسر اسکندر و پس از او حسنعلی پسر دیوانهء جهانشاه به تخت تبریز نشستند و مورد حمایت ابوسعید تیموری واقع شدند، اوزن حسن در 873 تبریز را متصرف شد و پایتخت خود قرار داد. حسن در 882 ه . ق. درگذشت و در مدرسهء نصریه که خود ساخته بود مدفون گشت. و پسر وی یعقوب هم پس از دوازده سال سلطنت نسبهً آرام وفات یافت و در همان مدرسه دفن شد. یعقوب در 888 در باغ صاحب آباد قصر هشت بهشت را بنا کرد. گویند در سقف ایوان این قصر تصویر جنگهای مهم ایران و تصاویر سفرا و غیره نقاشی شده بود. در حرمسرای این کاخ هزار زن سکونت داشتند و در پهلوی کاخ یک میدان بزرگ و یک مسجد و یک بیمارستان که میتوانست هر روز از هزار بیمار پذیرائی کند بنا شده بود. صفویه: اسماعیل اول در 906 ه . ق. میرزا الوند آق قویونلو را شکست داد و به تبریز دست یافت. بیشتر مردم تبریز را که مذهب تسنن داشتند مجبور بقبول مذهب شیعه کرد و مخالفین را بسختی سرکوب ساخت و بسبب کینه ای که از آق قویونلوها داشت قبر گذشتگان آنان را شکافت و اجساد آنان را آتش زد و ویرانی هایی در آن شهر بوجود آورد. در 920 ه . ق. بر اثر جنگ چالدیران قشون عثمانی وارد تبریز شدند و پس از تصرف خزاین شاهان و کوچاندن هزار نفر صنعتگر به قسطنطنیه عقب نشینی کردند و همین امر موجب شد که پایتخت شاه طهماسب به نقطهء دورتری یعنی قزوین منتقل شد. در 941 ه . ق. سپاهیان عثمانی وارد تبریز شدند و مدتی بر آن دیار فرمانروایی کردند تا عاقبت بر اثر سرما مجبور به عقب نشینی شدند. سپاهیان ایران فرصت را غنیمت شمرده بر آنان تاختند و تا شهروان پیش رفتند. در 955 سلطان سلیمان مجدداً به تبریز حمله کرد و پس از پنج روز توقف بر اثر از بین رفتن آزوقه بدست سربازان ایران مجبور به عقب نشینی شد. در 962 ه . ق. قرارداد صلح بین ایران و ترک منعقد شد، و سی سال دوام یافت. در 993 ه . ق. بار دیگر سپاه ترک به تبریز حمله ور شدند و با دادن سه هزار تن تلفات به تبریز دست یافتند و شهر را سه روز غارت کردند. با آن که لشکریان ایران به فرماندهی حمزه میرزای ولیعهد لشکر ترک را آسوده نمیگذاشتند و شهر دست به دست میگشت در 998 بنا به قرارداد شوم شهرهای مغرب ایران و ماوراء قفقاز به دست ترکها افتاد و عم بر تبریز دست یافتند. ولی هفت سال بعد شاه عباس بطور ناگهانی اصفهان را ترک گفت و پس از دوازده روز خود را به تبریز رسانید و لشکر ترک را شکست داد و حاکم شهر را تسلیم کرد و مردم تبریز ترکان شکست خورده را به خاک و خون کشیدند، و به دعوت شاه عباس مردم آثار عثمانی را بکلی از بین بردند. در 1019 بار دیگر جنگی بین ترک و ایران درگرفت و باز به عقب نشینی ترکها منجر گشت، و معاهدهء 1022 ه . ق. منعقد شد، و وضع بحال آنچه در زمان شاه طهماسب و سلطان سلیمان بود بازگشت. در 1027 جنگی درگرفت و ترکها شکست خوردند و معاهدهء دیگری معادل معاهدهء 1022 منعقد شد. پس از درگذشت شاه عباس، نزاع بین ایران و ترک شدت یافت. سلطان مراد چهارم در 1045 به ایران حمله آورد و وارد تبریز شد و قشون خود را به تخریب شهر فرمان داد و پس از ویرانی شهر هنگام زمستان عقب نشینی کرد، و ایرانیان بدنبال آنان تا ایروان پیش رفتند، و در 1049 به موجب قراردادی خطوط مرزی ایران که تا کنون باقی مانده تضمین شد. در حملهء سلطان مراد چهارم باروهای شهر تبریز بکلی ویران شد و فقط نشانه هایی از بناهای قدیمی در گوشه و کنار باقی مانده بود و شام غازان هم ازین تخریب برکنار نماند و فقط مسجد اوزن حسن محفوظ مانده بود. می گویند که ترکها حتی از ریشه کن کردن درختان هم دریغ نکردند. در زمان شاه عباس ثانی در حدود 1057 اولیاء چلبی آمار مفصلی از تبریز ذکر نموده و می گوید: در آن شهر 47 مدرسه، 400 مکتب، 200 کاروانسرا و 1070 باب از منازل اعیان، 160 تکیه برای دراویش، 47000 باغ یا گردشگاه عمومی و غیره وجود داشت. تاورنیه در حدود همان عصر می نویسد که: علی رغم خرابیهای سلطان مراد چهارم شهر از نو آباد شده است. شاردن بیست و چند سال بعد نوشت: تبریز 550000 تن سکنه (البته در این عدد مبالغه شده است) و 15000 خانه و 15000 دکان دارد. در پایان کار صفویه مخصوصاً پس از هجوم افغانها به ایران بار دیگر سپاهیان ترک وارد تبریز شدند و بر اثر معاهدهء اشرف افغان با ترک ها، مالکیت قسمت شمال غربی ایران برای ترکها مسلم شد تا آنکه در سال 1142 ه . ق. ترکها بدست نادر شکست خوردند ولی باز هم از حملهء مجدد و اشغال تبریز دست نکشیدند و چند بار تبریز دست بدست گشت تا آنکه در 1149 قراردادی بین ایران و ترک منعقد شد و وضع بصورت قرارداد 1049 برگشت. ولی پس از درگذشت نادر بین برادرزادگان و جانشینان وی در تبریز نزاع و اختلاف افتاد و جز جنگهای داخلی و برادرکشی کاری از پیش نبردند. زندیه: در زمان زند اتفاق قابل توجهی در تبریز رخ نداد جز زلزلهء سال 1780 م. که خسارت فراوانی بر تبریز وارد ساخت. قاجاریه: در 1205 ه . ق. آذربایجان بتصرف مؤسس سلسلهء قاجا��یه درآمد ولی پس از درگذشت وی حکام تبریز گاه گاه علم مخالفت برمی افراشتند از آن جمله جعفرقلی خان از 1213 تا 1214 ه . ق. خود را پادشاه مستقل خواند و بعد بدست عباس میرزای نایب السلطنه شکست خورد و متواری شد. سپس گرجستان به روسیه پیوست و روابط ایران و روس تیره شد و تبریز مرکز فعالیتهای سیاسی و نظامی ایران قرار گرفت و قورخانه و کارخانه های مهمات سازی ایران در آن جا متمرکز شد ولی با اینهمه شهر تبریز آن آبادی زمان شاردن را نداشت و ساکنین آن را بین 50 تا 60 هزار ذکر می کنند. جنگ ایران و روس تا سال 1828 م. دوام یافت و در 1827 تبریز بدست روس افتاد تا در سال 1243 ه . ق. / 1728 م. عهدنامهء ترکمان چای سرحد ایران و روس را رودخانهء ارس قرار داد. تبریز در زمان عباس میرزا مقر رسمی ولیعهد شد و هیأت های اعزامی روس و انگلیس تا زمان جلوس محمدشاه (1250 ه . ق.) اغلب اوقات در تبریز بسر می بردند. در 27 شعبان 1286 ه . ق. باب در مدخل جبه خانه در تبریز اعدام شد. در دورهء قاجاریه تبریز روی بخوشی نهاد و با وجود تلفات وبا و طاعون سال 1830 - 1831 م. آمار سال 1842 م ساکنین شهر را نه هزار خانواده و در حدود 120 هزار تن نشان میدهد. در حدود سال 1895 م. عدهء نفوس تبریز 150 الی 200 هزار تن تخمین شده که در میان آنان 3 هزار ارمنی وجود داشته است و تجارت آن هم در سال های 1833 و 1836 م. بحد اعلی رسید ولی در سال 1837 بحران شدیدی در بازار تبریز ایجاد شد. افتتاح راه ترانزیت قفقاز - تبریز موجب رقابت بین آن راه و راه موازی آن (طرابوزان - تبریز) گردید. در 1883 م. دولت روسیه ترانزیت راه قفقاز را قدغن کرد و تجارت روس در شمال ایران رواج یافت و موجب افزایش نقل کالاهای بازرگانی راه تبریز - طرابوزان شد. قرن بیستم: در 23 ژوئن 1908 م. بر اثر بمباران مجلس بدست محمدعلی شاه مردم تبریز طغیان و قیام کردند. عین الدوله در 1909 شهر را محاصره کرد و بنا بموافقت کابینه های روس و انگلیس برای محافظت کنسولگری ها قشون روس وارد تبریز شد و فدائیان شهر مرتب به روسها حمله ور می شدند تا آنکه یک بریگاد روسها بفرماندهی ژنرال «ورپانوف»(21) وارد تبریز شد و با تشکیل دادگاه نظامی گروهی از آزادیخواهان تبریز منجمله ثقه الاسلام را که از پیشوایان بزرگ مذهب شیخی بود اعدام کردند. در 1912 م. که قشون ترک قسمت هایی از غرب آذربایجان را اشغال کرده بودند فراخوانده شدند ولی قشون روس تا 1914 م. که آغاز جنگ جهانی اول بود در آذربایجان باقی ماند. از سال 1906 شرکت روسی امتیاز ساختن راه شوسهء تبریز - جلفا را که از ایران گرفته بود براه آهن تبدیل ساخت و در سال 1916 این راه آهن پایان یافت و برای بهره برداری افتتاح شد. این راه آهن 130 کیلومتر طول داشت با یک خط فرعی از صوفیان تا کنار دریاچهء ارومیه بطول 40 کیلومتر. در انقلاب روسیه بسال 1917 ��. سربازان روسی مقیم ایران گرفتار هرج و مرج شده و در سال 1918 بکلی ایران را ترک گفتند. نمایندگان دولت مرکزی و شخص ولیعهد تا این زمان در تبریز بودند ولی پس از رفتن روسها قدرت بدست انجمن محلی دموکرات که اسماعیل نوبری در رأس آن بود قرار گرفت. ترکها هم پس از عقب نشینی روسها مجدداً حمله کردند و در 1918 م. وارد تبریز شدند و مجدالسلطنه را بحکومت آذربایجان منصوب ساختند تا در سال 1919 با ورود سپهسالار حاکم کل جدید کارها بمجرای طبیعی افتاد. در سال 1921 دولت شوروی از تمام امتیازاتی که در ایران منجمله در آذربایجان داشت صرفنظر کرد و راه آهن تبریز - جلفا بمالکیت ایران درآمد. آثار تبریز: قدیمترین آثار تبریز متعلق به دورهء مغول است که اغلب آنها بر اثر زلزله های مکرر رو به ویرانی و نابودی نهاد: 1 - ساختمانهای باشکوه غازان در قریهء شام بکلی از بین رفته و شاه عباس مصالح ساختمانی آن را برای بنای قلعه ای بکار برد. اولیاء چلبی و جهان نما از ویرانهء آن سخن گفته و مادام دیولافوا و زاره، تلی را که عبارت از بقایای شام غازان بوده دیده اند. بدرالدین العینی متوفی بسال 835 ه . ق. در کتاب عقدالجمان این بنای عجیب را وصف کرده است. اکنون این ساختمان بزرگ فروریخته را که در وسط شهر واقع شده ارک علیشاه گویند شاید میان مسجد از بین رفته و ارگ مجاور آن اشتباهی شده است... عباس میرزا این ارک را مبدل به قورخانه کرد و هنوز بزرگترین و بلندترین ساختمان تبریز است. در حدود 1925 م. در پای ارک یک باغ ملی احداث شد و اکنون از آثار گذشته چیزی نمایان نیست. 2 - مسجد جهانشاه (گوگ مسجد) را که تاورنیه و شاردن و مادام دیولافوا و غیره دیده اند. این مسجد در حال ویرانی است شاید علت اهمال مردم در نگهداری آن، تهمت زندقه ای باشد که آق قویونلوها به بانی آن زده اند. (نقل به اختصار از مقالهء پروفسور مینورسکی در دایره المعارف اسلامی ج 4 صص612 - 623 و ترجمهء عبدالعلی کارنگ در تاریخ تبریز). تبریز در دورهء طغیان فرقهء دموکرات آذربایجان مرکز حکومت دست نشاندهء پیشه وری گردید و این شورش و نهب و غارت بیش از یکسال طول کشید. (آذر 1324 - 1325 ه . ش.). تا آنکه در آذرماه 1325 ارتش مأمور سرکوبی یاغیان و نجات آذربایجان شد نخست زنجان و سپس دیگر شهرهای آذربایجان از عناصر بیگانه پاک گردید و دولت دست نشانده متلاشی شد و گروهی مقتول و عده ای هم دستگیر شدند. رجوع به کتاب «مرگ بود و بازگشت هم بود» تألیف نجفقلی پسیان شود. در مورد زلزلهء تبریز که در طی مقالهء پروفسور مینورسکی بدان اشارت شده است بی مناسبت نیست که ابیاتی چند از قصیدهء قطران که از شعرای نیمهء اول قرن پنجم هجری است ذکر شود. قطران در آن قصیده که بدین مطلع آغاز می شود: بود محال مرا(22) داشتن امید محال بعالمی ��ه نباشد همیشه(23) بر یک حال. یکی از زلزله های تبریز را چنین توصیف می کند: خدا بمردم(24) تبریز برفکند فنا فلک به نعمت تبریز برگماشت زوال فراز گشت نشیب و نشیب گشت فراز رمال گشت جبال و جبال گشت رمال دریده گشت زمین و خمیده گشت نبات دمنده گشت بحار و رونده گشت جبال بسا سرای که بامش همی بسود فلک بسا درخت که شاخش همی بسود هلال کز آن درخت نمانده کنون مگر آثار وز آن سرای نمانده کنون مگر اطلال کسی که رسته شد از مویه گشته بود چو مو کسی که جسته شد از ناله گشته بود چو نال یکی نبود که گوید بدیگری که مموی یکی نبود که گوید بدیگری که منال همی بدیده بدیدم چو روز رستاخیز ز پیش رایت مهدی و فتنهء دجال کمال دور کناد ایزد از جمال جهان کمی رسد به جمالی کجا گرفت کمال... (دیوان قطران چ نخجوانی ص208). تا به تبریزم دو چیزم حاصل است نیم نان و آب مهران رود و بس.خاقانی. بنام ایزد زهی اقبال تبریز که بر اران و بر ارمن بیفزود.خاقانی. تب ریزهای بدعت تبریز برگرفت تبریز شد ز رتبت او روضه السلام.خاقانی. نه تب اول حروف تبریز است لیک صحت رسان هر نفر است.خاقانی. عزیزی در اقصای تبریز بود که همواره بیدار و شبخیز بود.(بوستان). در بهار سرخرویی همچو جنّت غوطه داد فکر رنگین تو صائب خطهء تبریز را.صائب. رجوع به حاشیهء برهان چ معین و جغرافیای ایران تألیف بارتولد ترجمهء حمزه سردادور صص270 - 275 و مراصدالاطلاع و اخبار دولت سلجوقی و شدالازار و تاریخ ادبیات برون و لباب الالباب و تاریخ عصر حافظ و آتشکدهء آذر و جغرافی غرب ایران و تاریخ مغول اقبال و تاریخ صنایع ایران و مرآت البلدان ج 1 ص327، 346، 348، 386، 404، 416، 417، و ج 4 ص99 و قاموس الاعلام ترکی و حدود العالم و معجم البلدان و راهنمای تاریخی آذربایجان و ایران در زمان ساسانیان ص239 و یشتها چ بمبئی ص250، 328 و مزدیسنا صص202 - 238 و کرد رشید یاسمی و عیون الانباء و ایران باستان ج 3 ص2374 و تاریخ الحکماء قفطی صص7 - 254 و التفهیم بیرونی و روضات ص91 و تذکره الملوک چ 2 ص58 و 72 و تاریخ سیستان ص405 و سفرنامهء ناصرخسرو ص 7، 8 و ترجمهء محاسن اصفهان ص13 و تاریخ شاهی و احوال و اشعار رودکی و مجالس النفائس و فیه مافیه و حبیب السیر چ خیام و غزالی نامه ص 250، 275، 297 و سبک شناسی بهار ج 3 و مجمل التواریخ گلستانه و تاریخ غازان و تاریخ گزیده و جامع التواریخ رشیدی و تاریخ جهانگشای ج 1 و 2 و نزهه القلوب و شهریاران گمنام و جغرافیای سیاسی کیهان و طبقات سلاطین اسلام ترجمهء اقبال و سفرنامهء ابن بطوطه شود. (1) - بر طبق آمار سال 1365 جمعیت شهر 971482 تن بوده است. (2) - tebriz. (3) - thavrezh. (4) - Thavresh. (5) - thavrezh. (6) - thavrezh. (7) - davrezh. (8) - da-i-vrezh. (9) - Thavrezh. (10) - tavrez. (11) - Hubschmann. (12) - سیتمه، صیتمه Sitma به تر��ی تب، و دوکوجو Dokucu ریزنده را گویند. (13) - taw<TAP. (14) - rezh. (15) - rec. (16) - Tabpis مأخوذ از Tabpim. (17) - رجوع شود به: St. Martin, Memoires sur lcArmenie, P. 423. (18) - Lauer. (19) - Thebarmais. (20) - Theophane. p. 474. (21) - Voropanov. (22) - ن ل: ترا. (23) - ن ل: هگرز. (24) - ن ل: بدولت."