«لغت نامه دهخدا»
[تَ] (ع مص) جامه را آستر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (آنندراج). لباس را آستر کردن. (فرهنگ نظام): تبطین ثوب؛ آستر کردن جامه را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابطان الثوب. (منتهی الارب). || زدن بر شکم کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). زدن بر شکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || تبطین لحیه؛ ستردن موی زیر زنخ و حنک. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب). گرفتن موی ریش را از تحت ذقن و حنک. (ناظم الاطباء). و منه حدیث النخعی: انه کان تبطن اللحیه؛ ای یأخذ الشعر من تحت الذقن. (منتهی الارب). || تنگ برکشیدن ستور را. (آنندراج): تبطین بعیر؛ تنگ برکشیدن ستور را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابطان البعیر. (منتهی الارب). || تبطین فلان؛ قرار دادن او را از خواص خود. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درونی و خاصه کردن کسی را. (آنندراج). محرم گردانیدن کسی را. (فرهنگ نظام).(1) || شمشیر زیر کش گرفتن. (آنندراج)(2). (1) - در منتهی الارب ابطان به این معنی آمده است. (2) - در منتهی الارب ابطان به این معنی آمده است.