تبعق

«لغت نامه دهخدا»

[تَ بَعْ عُ] (ع مص) تبعق المزن؛ سخت فروریختن ابر باران را. || تبعق در کلام؛ ناگاه بسخن درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || ناگاه فرود آمدن چیزی بر کسی. (صراح اللغه) (آنندراج). || ریخته شدن آب. (زوزنی). || دفع کردن شتران نشخوار خود را: تبعقت الابل بجرتها؛ دفع کرد آن را. (از منتهی الارب). دفع کردن شتران نشخوار خود را. (ناظم الاطباء).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر