«لغت نامه دهخدا»
[تَ جَفْ فُ] (ع مص) بزرگ شدن بچهء گوسفند و بزرگ شکم شدن آن. (اقرب الموارد). || چهارماهه شدن بچهء گوسفند و از شیر بازماندن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). چهارماهه شدن و از شیر بازماندن بزغاله. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). || وقتی که گوشت بچه منتفخ شود و بخوردن درآید. (شرح قاموس).