تحاکم

«لغت نامه دهخدا»

[تَ کُ] (ع مص) بهم [ با هم ] به حاکم شدن. (زوزنی). با خصم نزدیک حاکم شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). نزدیک حاکم شدن. (آنندراج). ترافع.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر