تحرمز

«لغت نامه دهخدا»

[تَ حَ مُ] (ع مص) ذکی گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ذکاوت داشتن و زیرک بودن. (فرهنگ نظام). || حرام زادگی کردن و گویند این لفظ را فارسیان وضع کرده اند، و از حرامزاده مشتق است. (برهان). حرامزادگی کردن و این موضوع فارسیان است، مشتق از حرامزاده. (شرفنامهء منیری). حرام زاده و مکار بودن... در این صورت مصدر جعلی است از لفظ حرامزاده. (فرهنگ نظام) : کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تحرمز و نمیمت را صرامت و شهامت نام کنند. (جهانگشای جوینی). و بواسطهء تحرمز و مکیدت او امور ممالکی که به کورکوز مفوض شده است... (جهانگشای جوینی). زیرکی در تحرمز ابلهی در تبرز. (جهانگشای جوینی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر