«فرهنگ معین»
"(فَ) [ اوس. ] ۱- (پ ی ش .) بر سر فعل درآید و آن در اصل به معنی به، به سوی، در باشد: فرارو. ۲- (حراض.) نزد، نزدیک: فرااو رفتم. ۳- به، با. ۴- سوی، جانب. ۵- (ص.)بلند، عالی. ۶- در میان: فراچنگ. ۷- دورتر یا بالاتر: فراتر. ۸- پیرامون، گرداگرد: فرابار."