فرا

«فرهنگ معین»

"(فَ) [ اوس. ]
۱- (پ ی ش .) بر سر فعل درآید و آن  در اصل به معنی به، به سوی، در باشد: فرارو.
۲- (حراض.) نزد، نزدیک: فرااو رفتم.
۳- به، با.
۴- سوی، جانب.
۵- (ص.)بلند، عالی.
۶- در میان: فراچنگ.
۷- دورتر یا بالاتر: فراتر.
۸- پیرامون، گرداگرد: فرابار."
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر