فرهنگ معین

کلمه
آبسوار
آبشار
آبشت
آبشتگاه
آبشتن
آبشخور
آبشش
آبشن
آبشنگ
آبشی
آبغوره
آبفت
آبک
آبکار
آبکامه
آبکانه
آبکش
آبکشین
آبکند
آبکوهه
آبکی
آبگاه
آبگرد
آبگردان
آبگز
آبگوشت
آبگون
آبگیر
آبگینه
آبله
<صفحه 116>