با چند معمای جالب و سرگرمکننده قدرت استدلال خود را بسنجید|خبر فوری
جان در خانه تنها بود که صدای افتادن چیزی در اتاق همسرش به گوشش رسید. وقتی جان وارد اتاق شد دید که مجسمهی مورد علاقهی همسرش شکسته. همان موقع کسی از اتاق به بیرون فرار کرد.
جان سعی کرد غریبه را بگیرد. اما وقتی به خیابان رسید شیشههای عینکش به خاطر سرد بودن هوا بخار کردند و او نتوانست جایی را ببیند. در نتیجه غریبه توانست از دستش فرار کند.
جان ماجرا را برای پلیس تعریف کرد، اما تمایلی نداشت در موردش تحقیق شود. مأمور پلیس از جان خواست دست از دروغ گفتن بردارد و اقرار کند که خودش مجسمه را شکسته بود.
آیا داستان جان واقعاً ساختگی بود؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پاسخ معما
با چند معمای جالب و سرگرمکننده قدرت استدلال خود را بسنجید|خبر فوری
بله صحبتهای جان دروغ بود. او در حین تعقیب غریبه به خیابان دویده بود. اما وقتی کسی از هوای گرم اتاق وارد هوای سرد بیرون شود، شیشههای عینکش بخار نمیکند. جان فقط ترسیده بود که اعتراف کند خودش مجسمهی موردعلاقهی همسرش را شکسته بود.