آرامیده

«لغت نامه دهخدا»

[دَ / دِ] (ن مف / نف) ساکن. ساکت. مستریح. مطمئن. آرمیده.
- آرامیده شدن؛ سجو. تفرج.
- آرامیده شدن ورَم و آماس؛ انفشاش.
- آرامیده کردن ستور؛ توقیر آن. تسکین او.
- آرامیده گفتن؛ تهوید. نرم گفتن. آهسته و شمرده گفتن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر