آروبند

«لغت نامه دهخدا»

[بَ] (نف مرکب) آنکه داند استخوان شکسته و ازجای برآمده را بهم پیوندد و جبر کند و یا بجای اندازد و ردّ کند. استخوان بند. اشکسته بند. شکسته بند. چک بند. ردّاد. مُجبّر. جبار.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر