«لغت نامه دهخدا»
(اِ) آهر. آهار. بت. پت. شوی و شو که بجامه کنند. || ترکیبی مایع که پوست خام در آن آغارند پیراستن و دباغت را. خورش. || لعاب که بر ظروف سفالین و فلزین دهند. || لعابی که به پشم زنند نمد ساختن را. -آش کردن؛ دباغت و پیراستن ادیم. آغاردن پوست در خورش. رجوع به آشدار شود.