آشامیدنی

«لغت نامه دهخدا»

[دَ] (ص لیاقت) درخور آشامیدن. سزاوار نوشیدن. || که نوشیدن آن بتوان. || که نوشیدن آن واجب است. || (اِ) آنچه آشامند. مقابل خوردنی. شراب. مشروب. شربت. حسو. (دهار). نوشیدنی. شروب.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر