«لغت نامه دهخدا»
[تَ / تِ] (ن مف / نف) آشفته. زیروزبرشده : سپاهی همه خسته و کوفته گریزان و سخت اندرآشوفته.فردوسی. اگر کشتمندی شود کوفته وزآن رنج کارنده آشوفته وگر اسب در کشتزاری شود کسی نیز بر میوه داری شود دم اسب و گوشش بباید برید سر دزد بر دار باید کشید.فردوسی.