آغا

«لغت نامه دهخدا»

(ترکی، اِ) خاتون. بی بی. سیده. ستی. بانو. بیگم. خانم. || زن. حرَم : اما شرط رعایت اصناف اربعه، اول جانب حرمهای بزرگ اگرچه در ازمنهء سالفه، خصوص ملوک عجم، خواتین را در مهمات ملکی و دولت ملاحظه بسیار نمی بود و امور سلطنت بارادت یا عدم ارادت ایشان زیاده تعلقی نمیداشت ولیکن خاقانان ترکستان را قاعده این بود که مطلقاً در جمیع وقایع مشورت با آغایان کردندی و رای ایشان بر جمیع اهل استشارت مقدم بودی و سلاطین ترکمان نیز در اصل چون پروردهء دولت ایشانند همان طریقه قدوه و دستور خود دارند و بناء کلیات امور بر صوابدید ایشان نهند پس پناه بحمایت ایشان بردن ازجملهء ضروریات است و آن چنان باید که بعد از عدم اختلاط آغایان با لواحق و حواشی ایشان که در مقام قرب باشند علی اختلاف طبقاتهم از احسان این کس محروم نباشند. (از اندرزنامهء منسوب به خواجه نظام الملک). || کلمهء احترامی است که بر سر نام خادمان یعنی خواجه سرایان درآرند، چنانکه آقا در دیگر مردم: آغابشارت. آغاجوهر.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر