«لغت نامه دهخدا»
[اَ وَ] (ع ن تف) بهتر. نیکوتر. بهترین. نیکوترین : سال امسال تو ز پار اجود روز امروز تو ز دی اطیب.فرخی. و تلک الالحان الطیب لانّ تلک الاجسام احسن ترکیباً و اجود هنداما. (رسائل اخوان الصفاء). || جوادتر. بخشنده تر. جوانمردتر. - اجودالعرب؛ لقب طلحه بن عبیداللهبن خلف بن أسعد الخزاعی است. - امثال: اجود من حاتم ؛ جوانمردتر از حاتم. اجود من کعب بن مامه الایادی . اجود من لافظه؛ بخشنده تر از دریا . اجود من هرم؛ بخشنده تر از هرم بن سنان. (مجمع الامثال میدانی) .