احشام

«لغت نامه دهخدا»

[اَ] (ع اِ) جِ حَشم. نوکران و خدمتکاران. (غیاث). احشام مرد؛ حَشم او :
بفرمود تا بر نقیض نخست
یکی نامه املا نمودند چُست
که آن تیره گردی که چون شام بود
نه گرد سپه گرد احشام بود.هاتفی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر