احلال

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (ع مص) احلال بمکانی؛ فرود آوردن در جائی. (منتهی الارب) (زوزنی). || احلال از احرام؛ بیرون آمدن از احرام. مقابل احرام (در حجّ) . (زوزنی) (منتهی الارب). || حلال گردانیدن. (منتهی الارب). حلال کردن. (زوزنی) (تاج المصادر). || واجب کردن. || احلال شاه؛ بسیارشیر شدن گوسپند از خوردن گیاه بهاری بعد از آنکه شیرش کم یا خشک شده باشد. (منتهی الارب). شیر در پستان آمدن بی زه. (تاج المصادر). || در ماههای حلال درآمدن. (منتهی الارب). از ماههای حرام بیرون آمدن. (زوزنی). || در حِلّ درآمدن که بیرون حَرَم باشد. || از عهد و میثاق خویش بیرون آمدن. (منتهی الارب). از میثاق و عهد بیرون آمدن. (تاج المصادر). || احلالِ بنفس؛ سزاوار عقوبت شدن. (منتهی الارب). مستوجب عقوبت شدن. (زوزنی). || از حرام بیرون آمدن. (صدرالافاضل خوارزمی در شرح مقامات حریری).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر