آمرزیدن

«لغت نامه دهخدا»

[مُ دَ] (مص) بخشیدن خدای تعالی گناه بنده را پس از مرگ. بخشیدن بزرگی جرم زیردستی را. مغفرت. غفران. عفو. صفح. اقاله. اغتفار. بخشودن. تجاوز. رحمت :
گناهم را بیامرز و چنان دان
که نیکی گم نگردد در دوگیهان.
(ویس و رامین).
پادشاهان ما را آنانکه گذشته اند ایزدشان بیامرزاد و آنچه برجایند باقی داراد. (تاریخ بیهقی). بومحمد و ابراهیم گذشته شده اند ایزد ایشان را بیامرزاد. (تاریخ بیهقی).
روان پاک ابوبکر سعد زنگی را
خدای پاک بفضل و کرم بیامرزاد.سعدی.
نظیر خویش بنگذاشتند و بگذشتند
خدای عز و جل جمله را بیامرزاد.حافظ.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر